چکیده:
اعتقاد به تحقق «علم الهی به ماسوا» از طریق عروض صورتهای علمی حصولی بر ذات الهی، ایده ناگزیر حکمای سینوی و برخاسته از منظومه فلسفی حکمت مشاء است. هدف این پژوهش بررسی ملاحظات صدرالمتالهین نسبت به دیدگاه ابنسینا در خصوص عروض صورتهای علمی بر ذات الهی برای تحقق علم الهی به ماسواست. پژوهش حاضر با استفاده از دو روش توصیف و تحلیل به گزارش دقیقی از نظریه سینوی «علم الهی به ماسوا»، متکی بر درک منظومهای از فلسفه ابنسینا میپردازد و سپس با استفاده از ملاحظات صدرایی، به تحلیل آن نظریه و نظریه برگزیده صدرالمتالهین اهتمام میورزد. این تحقیق همچنین مبتنی بر دادههای کتابخانهای انجام گرفته است. اصولا طبق مبانی سینوی، امکان باریابی به هیچ ایدهای که در آن بتوان سخن از اتحاد دو واقعیت مطرح کرد، ممکن نیست. ابنسینا طبق هندسه معرفتی خویش چارهای جز پذیرش تمایز وجودی ذات الهی و علم پیشین ندارد. صدرالمتالهین ضمن ابطال انتقادات حکمای پیشین بر این نظریه، ملاحظات متفاوتی را گاه بهعنوان انتقادات مبنایی و گاه به صورت انتقادات بنایی طرح میکند. قاطعانه میتوان گفت: تمایز نگرش صدرایی و سینوی در اعتقاد ابنسینا به عروض و اعتقاد صدرالمتالهین به عینیت، به تفاوت هندسه فلسفی آن دو برمیگردد.
One of the inevitable ideas of Avicennism and one of the outcomes of the philosophical system of the Peripatetic school is the belief that the realization of "God‟s knowledge of the other things (ma siva Allah)" is through the occurrence of the forms of the acquired knowledge on the Divine essence. This research aims to investigate Molla Sadra‟s comments on Ibn Sina's view regarding the occurrence of scientific forms in the Divine essence for the realization of the “Divine knowledge of the other things”. Using two methods of description and analysis, this study presents a precise report of the Avicennism theory of the "Divine knowledge of the other beings", based on a systematic understanding of Avicenna's philosophy; then analyzes this theory, considering Sadra's points, and also studies the preferred theory of Molla Sadra. This research is done based on library data. According to the principles of Avicennism, it is not possible to come up with any idea in which we can talk about the union of two realities. According to his epistemological geometry, Avicenna has no choice but to accept the existential distinction between the Divine essence and the prior knowledge. Rejecting the criticisms of previous scholars on this theory, Molla Sadra puts forward different considerations, sometimes as basic criticisms and sometimes as structural criticisms. I can definitively say: the difference between Molla Sadra and Ibn Sina's views - Ibn Sina's belief in the occurrence and Molla Sadra‟s belief in the identicality – is due to their different philosophical geometry.
خلاصه ماشینی:
تبيين ديدگاه ابنسينا درباره عروض صورتهای علمی بر ذات الهی ابنسینا برای اثبات علم پيشين الهي، از رابطه عليت ميان حضرت حق و مخلوقات بهره برده است؛ به اين بيان که خداوند متعال علت تامه برای جميع ماسواست.
مقدمات فوق زمينهساز اشکال دوم صدرالمتألهين است؛ به اين بيان که ابنسینا ميگويد: چون خداوند به خود˚ علم دارد و خودش علت همه مخلوقات است، پس علم به خودش که علم تام به علت است، مستلزم علم به معلولات است، و حال آنکه اين علم به سبب وابستگياش به حيث معلول و علت، علم به وجود معلول است، و علم به وجود معلول، علم حضوری است و نه حصولی.
در خصوص نقد چهارم، به نظر ميرسد صدرالمتألهين اشکال خويش را براساس مبانی حکمت متعاليه طرح نموده است؛ زیرا پذيرش فائض بودن و مبدأ بودن خداوند متعال نسبت به جميع ممکنات ـ حتی کائنات ـ ديدگاهی است که صرفاً بر حسب مبانی حکمت متعاليه قابل پذيرش است و حکمای حکمت مشاء، همچون ابنسینا به سبب تنگناهای فلسفی، همچون قاعده «الواحد»، موفق به تبيين گستردگی فاعليت الهی نسبت به همه ممکنات نيستند.
صدرالمتألهين معتقد است: پذيرش نظريه مشائيان در باب علم الهي، مستلزم نقض اين قاعده است؛ زیرا مطابق رأی آنان، خداوند متعال هرچند خالق باواسطه و بیواسطه نسبت به جميع ممکنات است، لیکن در خالقيت بیواسطه، خداوند متعال خالق بیواسطه صورت علمی عقل اول است.
به عقيده صدرا، وجود علمی موجودات قبل از تحقق آنها موجود است، ليکن اين وجود علمي، وجودی اشرف و اعلا از وجود خارجی ممکنات است که در عين اشاره به کثرت حاکم بر ممکنات، متکثر نبوده، منافی بساطت و وحدت ذات حضرت حق نيست (صدرالمتألهين، 1981، ج 6، ص 283).