چکیده:
ریشهشناسی یا اتیمولوژی (etymology)، علم مطالعۀتاریخی واژهها و بررسی تحوّل شکل واژههاست. پرسش هایی مانند این که،این واژگان، چه موقع وارد زبان شده،از چه منبعی ورودپیداکرده اند و این که در طول زمان چه تغییری در ساختار و معنای آنها ایجاد شده است، در این حیطه بررسی میشوند. در زبان فارسی به این مقوله ،واژه پژوهی، علم اشتقاق یا واژهشناسی نیز میگویند و با توجه به این معنی، واژههایی در آثار حماسههای ملی ایرانی، وجود دارند که در گویشها و زبانهای بومی ایرانی نیز بهکار میروند، زیرا همین واژگان در برخی از فرهنگهای زبان فارسی به درستی معنا نشدهاند ؛ بنابراین گویشها و زبانهای محلی میتوانند راهگشا و تبیین برخی از پیچیدگیهای واژگانی متون فارسی به ویژه آثار حماسی باشند. این پژوهش به شیوۀتوصیفی– تحلیلی و روش کتابخانهای انجام گرفته است که برای درک معنی واژگان مبهم، مبتنی بر گویشهای محلی است که در آن، واژگانی از گویشهای گوناگون با یکدیگر مقایسه و تطبیق داده شدهاند تا معنی بایستۀآن واژه دریافت شود؛ دراین مقاله واژگانی همچون: اژگهل، بیان، بلنگ، لو و مکیس ،که در اشعار آثار حماسی به ویژه شاهنامه به کار رفته اند، با معنی واژههای بومی،راستی آزمایی گردیده است.
خلاصه ماشینی:
اين نوشتار نشان ميدهد که گويش هاي اين سرزمين سپند هزاره ها تا چه اندازه اصالت دارند و پيوستگي آن ها را با آثار کهن زبان فارسي به اثبات ميرساند و بيانگر اين نکتۀ بارز است که اين گويش ها، ويژگيهاي ادبي ديرينۀ فارسي را در خود نگه داشته اند و هر چند زمان ، يغماگر بيرحمي است و اندک روح حقيقي اين زبان ها را دگرگون خواهد ساخت و روزي فرا مي رسد که چنان دردانه هاي دل بندي را بايد به خاک سپرد و به دنبال آن ، نام و نشاني از واژگان اين گويش ها باقي نخواهد ماند و در اين مقالۀ اندک، واژگاني از حماسۀ ملي ايران ، شاهنامه ، با گويش هاي محلي انطباق داده شده است که يا اين واژگان در اين اثر، به درستي معنا نشده اند يا اينکه ريخت شناسي اين گونه واژه ها به اثبات نرسيده است و در اين مقايسه ميان وجوه مشترک آثار ايراني به ويژه آثار حماسي با گويش هاي ايراني، کمبود معنايي برخي از واژگان زبان فارسي آشکار ميشود و ميتوان با اين سنجش به مفهوم درست و بايستۀبرخي ابيات متون زبان فارسي پي برد.