چکیده:
ابنسینا میگوید اگر علمی دربارۀ گذشته یا آینده داشته باشیم، چنین علمی بالقوه مضاف به خارج است، اما معنای «بالقوه» را مشخص نمیکند. اگر این دیدگاه «بالقوۀ» ابنسینا را به معنای بالقوه بودن متعلق صدق بگیریم و سپس آن را به علل مادی ارجاع دهیم، میتوان با اصلاح و بازسازی فراوان به نوعی راهحل کلگروانۀ حداقلی درخوری رسید: «متعلق صدق یک امر آتی همۀ علل مادی و اعدادی آن است در زمان حاضر و متعلق صدق یک امر گذشته همۀ آثار و معلولهای مادی آن است در زمان حاضر». این راهحل کلگروانۀ حداقلی را از راه ترجح بلامرجح و مقایسه با تعریف رسمی ابنسینا و مقایسه با «حصول تمیز با همۀ اسباب و علل» در عبارات ابنسینا و مقایسۀ اعتبار راهحل کلگروانۀ حداقلی با علم به گذشته و آینده در حالت عادی (یعنی بدون لحاظ دشوارۀ حیثالتفاتی به عدم) نشان خواهیم داد. در پایان هم به میزان مطابقت مطابِق و مطابَق در چنین راهحلی اشاره میکنیم و هم نشان میدهیم که راهحل کلگروانۀ حداقلی خارج از نظام سینوی نیز میتواند پذیرفتنی باشد و لزومی ندارد تقسیمبندی قدما در مورد علل اربعه و مباحثی چون هیولی و قوه را نیز بپذیریم.
Ibn Sina says that if we have a piece of knowledge about the past or the future, then our knowledge is “potentially” about the external world. But he does not clarify the meaning of this “potentiality”. We show that if we take Ibn Sina's “the potential” view as the potentiality of the object of truth and then return it to the material causes, then by means of considerable modification and reconstruction we can obtain a reasonable kind of minimalist holism resolution: the object of knowledge to a future thing is its all material causes in the present time and the object of knowledge to a past thing is its all material effects in the present time. We will prove this presentist resolution by means of a kind of determinant reason of comparison with Ibn Sina's definition by a description of comparison with Ibn Sina's phrase that a thing can be distinct by its all causes and of the comparison between the validity of the Minimalist Holism Resolution and our knowledge about the past and the future in the ordinary situations (i.e. without considering the riddle of the intentionality to the nonexistent). In the end, we will have a glance at the degree of the correspondence between knowledge and its object in this resolution and then we show that this resolution can be provable even outside Ibn Sina's philosophical system without necessarily accepting such issues as the four causes and the potentiality.
خلاصه ماشینی:
اگر اين ديدگاه «بالقوة » ابن سينا را به معناي بالقوه بودن متعلق صدق بگيريم و سپس آن را به علل مادي ارجاع دهيم ، ميتوان با اصلاح و بازسازي فراوان به نوعي راه حل کل گروانۀ حداقلي درخوري رسيد: «متعلق صدق يک امر آتي همۀ علل مادي و اعدادي آن است در زمان حاضر و متعلق صدق يک امر گذشته همۀ آثار و معلول هاي مادي آن است در زمان حاضر».
راه حل «بالقوه » تا چه اندازه بايد کل گروانۀ حداقلي باشد؟ اکنون يک مسأله اين ميشود که متعلق صدق يک امر آتي آيا همۀ امور بالقوة موجود در جهان کنوني است يا تنها برخي از آن ها؟ ما معتقديم تنها برخي از آن ها است وگرنه مشکل اين است که : ١- هنگامي که مردم ، و فيلسوفان ، گزاره هاي مربوط به آيندة صادقي را -که چه بسا برخي از آن ها تقريبا بديهي نيز باشد- تصديق ميکنند آيا در واقع همۀ واقعيت هاي بالقوه در جهان کنوني را دانسته اند؟ مثلا اگر بدانيم (الف ) «فردا خورشيد برميآيد» و (ب ) «زيد فردا به کوه ميرود» و ...
اثبات راه حل کل گروانۀ حداقلي از راه مقايسه با تعريف رسمي ابن سينا افزون بر دليل ترجح بلامرجح براي اثبات اينکه همۀ آثار و معلول هاي مادي يک امر گذشته در زمان حاضر بايد متعلق صدق به شمار آيد در عبارت مشابهي از ابن سينا نيز گرايش به آثار حداکثري نيکو شمرده شده است .