چکیده:
پژوهش پیش رو بهدنبال تحلیل مبانی هویت پایه در دو صورت ایجابی و سلبی در بافت قطعنامههای پایانی مراسم 22بهمن ماه (بهعنوان مهمترین سند مراسم سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران) در دهة 90 خورشیدی است. درراستای هدف پژوهش، پرسش این است که «جمهوری اسلامی ایران در دهة 90، مرزهای هویتی خود را با دگرهای گفتمانیاش «آمریکا و اسرائیل» در بافت قطعنامههای مراسم 22بهمنماه چگونه بازنمایی نموده است؟». شیوۀ گردآوری دادهها کتابخانهای- اسنادی (برگرفته از متون قطعنامههای منتشرشده در رسانههای گروهی کشور) و روش پژوهش تبیینی است. برای پاسخ به این پرسش از چارچوب نظری و روششناسی مبتنی بر تحلیل گفتمان )انتقادی( و زبانشناسیِ شناختی استفاده شده است. در این ترکیب نظری با کاربست ابزارهای زبانشناسی شناختی، خاصه الگوهای نیرومحرکة تالمی (2000) در سطح خرد، و تحلیلهای گفتمانی در سطح کلان کوشش میشود مسئلة پژوهش تحلیل و تبیین شود. در سطح خرد این موضوع مورد توجه است که قطعنامههای مراسم 22بهمن در طول دهة 90 بهلحاظ الگوهای نیرومحرکه در رویکرد تالمی چه ارتباطی میان موجودیت ایران در یکسو و موجودیتهای آمریکا و اسرائیل، که عموماً در چارچوب استکبار و امپریالیسم جهانی فهم میشود، در سوی دیگر، برقرار میکنند، این موجودیتها بهلحاظ تمایل نیروی ذاتیشان چه حالتی دارند، توازن نیرویشان به چه صورتی است و این تعامل به چه برایندی میانجامد. تحلیل دادهها در سطح کلان با بهرهبردن از نظریة گفتمان لاکلا و موف (2001) انجام میشود. یافتهها نشان داد که دگرسازی با دو موجودیت آمریکا و اسرائیل در تاریخ جمهوری اسلامی ایران امری پیوسته، ثابت و صریح بوده است؛ به این ترتیب این دو موجودیت همواره در تقابل با ایران (بهعنوان اگونیست) قرار میگیرند. ازسوی دیگر، موجودیتهایی همچون بیداری اسلامی، جنبشهای عدالتخواه، فلسطین و... که در برابر آمریکا و اسرائیل قرار دارند، در زنجیرۀ همارزی جمهوری اسلامی قرار میگیرند و بهعنوان موجودیت اصلی تلقی میشوند.
This study aims to analyze the identity-based positive and negative foundations in the context of the resolutions of 22nd of Bahman ceremonies (as the most important document of the Islamic revolution anniversary) in the 2010s. Therefore, it questions, “how the Islamic republic of Iran has represented its identity borders with its discursive others “the USA and Israel” in the resolutions of 22nd of Bahman ceremonies”. Answering this question is done through a two-level approach, having (critical) discourse analysis and cognitive linguistics. In this approach, the cognitive linguistics (CL) tools, especially Leonard Talmy (2000) force-dynamic patterns are applied in the micro level and the discursive analyses make the macro level to describe the study’s issue. The micro level defines how the resolutions formulate the entities Talmy introduces in his approach, the relation between these entities, Iran on the one hand and the USA and Israel on the other, which is generally understood in the framework of the global imperialism and oppression. The force-dynamics patterns describe the intrinsic tendency of these entities, their impingement state, and the result of this impingement. The macro-level data analysis is achieved through Laclau and Mouffe’s (2001) discourse theory.
خلاصه ماشینی:
Antagonism 5 Agonist 6 Antagonist - موجوديت هاي نيرو: موجوديت اصلي/ موجوديت فرعي - تمايل ذاتي نيرو: به سوي کنش / به سوي ايستايي (عدم کنش ) - برايند تعامل نيرو: کنش / ايستايي (عدم کنش ) - توازن نيروها: موجوديت قويتر/ موجوديت ضعيف تر هارت با درنظرگرفتن الگوهاي نيرومحرکة تالمي در تحليل گفتمان به اين نتيجه ميرسد که تعبير اين الگوها چندين برايند استراتژيک و ايدئولوژيک دارد.
«نظام سلطه و اردوگاه ليبرال موجوديت فرعي قويتر با اعمال «ملت ولايت مدار و بيدار ايران ١٣٩٢ سرمايه داري غرب به تحريم هاي يک جانبه توانسته اسلامي» سرکردگي آمريکا» است تمايل نيروي ذاتي موجوديت اصلي که «خواستار موجوديت فرعي رو به حرکتي موجوديت اصلي را تغيير داده ، آن خنثيکردن سناريوي که «اعمال تحريم هاي را به سوي سکون سوق دهد.
«نظام سلطه به سرکردگي «ملت بصير و دشمن شناس آمريکا» موجوديت اصلي با اتکا به راهبرد ايران » اين موجوديت با «تحريم هاي جهادي و ديگر ابزارهاي موجود، موجوديت اصلي که با اتخاذ يک جانبه » از طرحوارة ايجاد نيروي قويتري داشته ، به رغم ١٣٩٢ رويکرد اقتصاد مقاومتي و راهبرد مانع استفاده کرده ، تمايل موانع ايجادشده از سوي جهادي رو به حرکت بودن خود را ذاتي به متوقف کردن موجوديت فرعي، تمايل نيروي نشان ميدهد.
موجوديت هاي اصلي آن جا که مورد تهاجم واقع شوند، ضعيف تر ميشوند و رو به سکون ميروند، در جايي که موجوديت فرعي را با طرحوارة مسدودسازي نيرو مواجه سازند قويتر هستند و در برخي موارد هردو موجوديت به يک اندازه برهم نيرو وارد ميکنند و با حالت تغيير در توازن نيرو مواجه ميشوند، حالتي که دو موجوديت برخوردهاي متقابل خود را ادامه داده ، ممکن است در برهه اي اين برخورد به تضعيف يکي و تقويت ديگري منتهي شود.