چکیده:
ظهور مجدد هم بستگی قومی در قرن بیستویکم در دو شکل «رهاییبخش» و «نژادگرایانه»، برخی از احزاب سیاسی را وارد ورطۀ سیاست عملی کرده است. هم بستگی قومی به مثابۀ ایدۀ رهاییبخش، در تاریخ مبارزات کردها -بهعنوان بزرگترین ملت بیدولت در میان چهار کشور ایران، عراق، ترکیه و سوریه- دارای اهمیت است. بررسی دادهها و حوادث تاریخی مرتبط با مسئله، و هویت کرد، نشان از تاثیرگذاری آن بر نظم منطقهای و مسائل امنیتی خاورمیانه دارد. با تشکیل اقلیم خودمختار کردستان در شمال عراق، ایدۀ هم بستگی قومی توانست به خود عینیت ببخشد. این عینیتبخشی، این بار در چارچوب فدراسیون دموکراتیک شمال سوریه انجام گرفت. نظر به اینکه مسئلۀ چالش کردها با دولت مرکزی همواره در این کشورها وجود داشته، این عینیتبخشی باعث مضاعف شدن مشکلات در شرایط بحرانی خاورمیانه شده است. در این پژوهش که با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، به رشتۀ تحریر درآمده و روش گردآوری دادههای آن فن کتابخانهای و رسانهای است، برآنیم تا علاوه بر بررسی رفتارهای متناقض دولتهای مذکور در قبال دو اقلیم یادشده از منظر موازنۀ فراگیر، پاسخی برای این پرسش بیابیم که؛ هم بستگی قومی کرد در اقلیمهای کردستان عراق و سوریه چگونه میتواند بر رفتار دولتهای منطقه تاثیر بگذارد؟ نظر به دادههای تاریخی در روابط کشورهای منطقه و جهانی با یکدیگر و بهویژه نسبت به مسئلۀ کردها، با عینیتبخشی هم بستگی قومی در دو اقلیم کردستان، رفتارهای دولتهای پیرامون نسبت به کردها از یک حس هم بستگی قومی به یک هم بستگی قومی عینیتیافته در حکومتهای خودمختار، تغییر یافته است.
The resurgence of Kurdish nationalism discourse in the 21st century in the two modes of “liberation” and “racism” has politically plunged some Kurdish political parties into the abyss of practical politics. The nationalism discourse as the liberation idea in the history of the struggles of the Kurds - as the largest stateless nation among the four countries of Iran, Iraq, Turkey and Syria- is of utmost importance. With the formation of the “Kurdistan Autonomous Region” in the north of Iraq, the nationalism idea was able to give objectivity to itself, and this objectification was once again carried out, this time in the north of Syria in the form of “Democratic Federation of Northern Syria”. Based on the historical data on the relations among the countries of the region and the world, and particularly on the Kurdish issue, with the objectification of the nationalism discourse in the two regions of Iraqi and Syrian Kurdistan, the attitudes of the surrounding countries towards the Kurds has changed from a “nationalism idea” to an “objectified nationalism” in the autonomous governments. In the present study, from the perspective of pervasive balance, attempts have been made to answer the question that what effect has Kurdish nationalism and the idea of having an autonomous country of Kurdistan had on the Middle East security equations? Within the framework of Anthony Smith's theoretical approach to historical sociology, the Kurds have used nationalism as an instrument to form a distinct identity and the driving force for having an independent country, and this issue has fashioned a pervasive balance in the four countries of Iran, Turkey, Iraq and Syria.
خلاصه ماشینی:
در اين پژوهش که با استفاده از روش توصيفي- تحليلي، به رشتۀ تحرير درآمده و روش گردآوري داده هاي آن فن کتابخانه اي و رسانه اي است ، برآنيم تا علاوه بر بررسي رفتارهاي متناقض دولت هاي مذکور در قبال دو اقليم يادشده از منظر موازنۀ فراگير، پاسخي براي اين پرسش بيابيم که ؛ هم بستگي قومي کرد در اقليم هاي کردستان عراق و سوريه چگونه ميتواند بر رفتار دولت هاي منطقه تأثير بگذارد؟ نظر به داده هاي تاريخي در روابط کشورهاي منطقه و جهاني با يکديگر و به ويژه نسبت به مسئلۀ کردها، با عينيت بخشي هم بستگي قومي در دو اقليم کردستان ، رفتارهاي دولت هاي پيرامون نسبت به کردها از يک حس هم بستگي قومي به يک هم بستگي قومي عينيت يافته در حکومت هاي خودمختار، تغيير يافته است .
(فولر، ١٣٩٢: ٢٢٥) در اين نوشتار روابط چهار کشور ايران ، ترکيه و عراق و سوريه از زمان تشکيل حکومت اقليم کردستان عراق و فدراسيون دموکراتيک شمال سوريه مورد بررسي قرار ميگيرد و با بهره برداري از نظريۀ موازنۀ فراگير، علاوه بر ارزيابي تأثير وجودي دو اقليم مذکور بر معادلات امنيتي خاورميانه ، تأثير هم بستگي قومي کردي بر دو اقليم موجود و تغيير رفتار و عملکردهاي دولت هاي منطقه اي و جهاني با مسئله و بحران داخلي هويت يابي کردها، واکاوي ميشود.
در اين ميان ايران نيز مانند ديگر کشورهاي منطقه که داراي مناطق کردي است ، باوجود دارا بودن قرابت هاي فرهنگي با کردهاي منطقه ، سياست خارجي خود را پيش از آن که مبتني بر ملاحظات هويتي؛ تقويت پيوندهاي فرهنگي و تمدني با کردها سوق دهد، معطوف به ملاحظات امنيتي ناشي از بين المللي شدن مسئلۀ کرد، گسترش ناسيوناليسم کردي و رقابت و تلاش براي برقراري موازنۀ فراگير با عراق ، ترکيه ، آمريکا و اسرائيل کرده است و اين طبيعي و معقول نيز مي باشد.