خلاصه ماشینی:
"در این میان،گاه بیتها و مصراعهایی بسیار روان و رندانه هم میتوان دید،که شباهتین به بیان حافظ میرساند: عاقبت دادم به دست دل مهار خویش را هرچه باداباد،ما کردیم کار خویش را افتاده دلم در هوس سوختن امشب ای شمع،بده نوبت خود را به من امشب تا میتوان گره زد بر زلف ماهرویان دل را نمیتوان کرد مشغول کار دیگر در این میان،نشانههایی از هنرمندیهای زبانی شاعران مکتب خراسان هم در شعر استاد به چشم میخورد که البته اندک است و نمیتوان با وجود آنها،حکم بر توجه عمیق استاد به زبان این مکتب کرد: آن دل جز به یاد تو لرزد،به خون نشان چشمی که جز به سوی تو باز است،کور کن دیگر چیزی که شاعر ما را از شاعران سنتی خراسان جدا میکند و به پروردگار مکتب عراق و هند نزدیک میسازد،انتخاب قالب غزل است."