خلاصه ماشینی:
"درخت تمام شب، ایستاد و گوش داد به آوازهای جیرجیرک بیآنکه شاخهای بتکاند یا برگی بجنباند.
تمام روز میاندیشد به آوازهای جیرجیرک بیآنکه شاخهای بتکاند یا برگی بجنباند شب فرا میرسد و دوباره سر میدهد جیرجیرک آوازهای تازة خود را اکالیپتوس اکالیپتوسها به روی تو خم شدهاند و باد یکریز از لای برگهایشان آرام آرام فرو میآید اکالیپتوسها به روی تو سایه انداختهاند و آفتاب یکریز از لای برگهایشان آرام آرام، میتابد اکالیپتوسها تو را در حلقة خود گرفتهاند و ریشههایشان آرام آرام به رگهای تو چنگ میزنند سال دیگر اکالیپتوسی خواهی بود چزخ گردون فانوس به دست در خیابانهای شهر میچرخم دستهدسته سیاووش گردانگردان سهراب گروهگروه گردآفرین میدانمیدان اسفندیار در شهر پیکرههای بزرگ در راستة مار و مور و مارمولکها تقدیر را به داد و ستد، گز میکنند.
فانوس به دست در خیابانهای شهر میچرخم یک دریا تشت با دستهدسته پیشانیهای سپید یک دریا دشت با گردانگردان جوان به پهلو خوابیده یک دریا بیابان با میدانمیدان چشمهای جوانهزده با صحراصحرا شرم از گردآفرینهای دستبسته بر کشتیهای شکسته نشسته..."