چکیده:
معارف عمیق و حقایق اعجاز قرآنی چنان ذهن دانشمندان علوم مختلف دنیا را طی چهارده قرن به غور و کنکاش در آیات الهی مشغول کرده است که هر از چند گاهی تفسیری نوین با استدلالی قویتر به لحاظ عقلانی پدید میآید. در این بین، آیه سیو دوم سوره مائده همواره یکی از آیات چالشی قرآن کریم بوده که اغلب اندیشمندان اسلامی با تعابیر و تاویلهای بعضا شاق و بسیط به نوعی کوشیدهاند تا با ارائه توجیهی منطقی یا تطبیق آن با دیگر آیات مشابه به تفسیری قابل درک و فهم بشر مدرن امروزی برسند. معهذا، بررسی تفاسیر مختلف تاکنون نتوانسته است پاسخی قانعکننده به لحاظ عقلانی برای رفع این شبهه داشته باشد که خداوند متعال چگونه و با چه معیار و میزانی قتل یا احیاء زندگی یک نفر را برابر با جان همه انسانها میداند؟ جستار حاضر پس از بررسی و ارزیابی دیدگاه مفسران عالیقدر، پی به سستی و نارسایی آن تفاسیر در تبیین چرایی تناقض احتمالی با آیات دیگر در بحث حدّ و قصاص برده و نیاز به روشنگری و رهایی از چالش ابهام در تشریح معنای لفظی آیه به ظاهر غلّو یا مبالغه در دادگری خداوند را ضروری مینماید. تلاش این بازپژوهی در کاربست شیوه عقلی- اجتهادی تحت تحلیلگری و مفهومشکافی به بازتفسیری نوین از آیۀ سی و دوم سوره مائده میانجامد؛ هر چند از نظر قاتل تنها یک نفر کشته شده است، ولی از جایگاه مقتولی که محروم از خانواده و جمیع مردم شده و دیگر نمیتواند هیچ بهرهای از زندگی دنیوی با خلایق ببرد، به مثابه کشتن همه انسانها، بلکه همه موجودات عالم است. از سوی دیگر، کل بشر نیز از نعمت زندگی با شخص مقتول ناکام و بینصیب گشتهاند.
خلاصه ماشینی:
معهذا، بررسي تفاسير مختلف تاکنون نتوانسته است پاسخي قانع کننده به لحاظ عقلاني براي رفع اين شبهه داشته باشد که خداوند متعال چگونه و با چه معيار و ميزاني قتل يا احياء زندگي يک نفر را برابر با جان همه انسانها ميداند؟ جستار حاضر پس از بررسي و ارزيابي ديدگاه مفسران عاليقدر، پي به سستي و نارسايي آن تفاسير در تبيين چرايي تناقض احتمالي با آيات ديگر در بحث حد و قصاص برده و نياز به روشن گري و رهايي از چالش ابهام در تشريح معناي لفظي آيه به ظاهر غلو يا مبالغه در دادگري خداوند را ضروري مينمايد.
تلاش اين بازپژوهي در کاربست شيوه عقلي- اجتهادي تحت تحليل گري و مفهوم شکافي به بازتفسيري نوين از آيۀ سي و دوم سوره مائده مي انجامد؛ هر چند از نظر قاتل تنها يک نفر کشته شده است ، ولي از جايگاه مقتولي که محروم از خانواده و جميع مردم شده و ديگر نميتواند هيچ بهره اي از زندگي دنيوي با خلايق ببرد، به مثابه کشتن همه انسانها، بلکه همه موجودات عالم است .
در اين تفسير نوين ، همچنان که لفظ وکيل در قرآن ٢٤ مرتبه آمده که ١٤ مورد آن در وصف خداوند است ، خداي متعال به نوعي از جايگاه وکيل مقتول برآمده و بر بني اسرائيل مقرر نموده است که قتل هر انساني به مثابه کشتن کل بشر خواهد بود، زيرا هر چند از نظر قاتل تنها يک نفر کشته شده است ، ولي از جايگاه مقتولي که محروم از خانواده و جميع مردم شده و ديگر نميتواند هيچ بهره اي از زندگي دنيوي با خلايق ببرد، به مثابه کشتن همه انسانها، بلکه همه موجودات عالم است .