خلاصه ماشینی:
"اپرای رستم و سهراب در جریانی قریب به بیست و پنج سال کار عاشقانه ساخته شده است، سالها پیش، نوار اپرا را از او دریافت کردم و تمام این ایام در آرزوی به روی صحنه آوردن آن بودم.
به نظرم میرسد که دچار تناقض شدهاید اما قضاوت را بر عهدة خوانندگان میگذارم، بفرمایید که آنطور که در گفتوگوهای شما خواندهایم، گویا سفیر فرهنگی اتریش در نامهای از شما تشکر و قدردانی کرده است و ماریونتن تئاتر وین نیز خود را بهعنوان شریک و همکار در این پروژة فرهنگی معرفی کرده است؛ همینطور صحبت از تور اجرای اروپاست، آیا شما در طول کارتان راحت بودهاید و با شما همکاری شده است؟ من قبلتر هم که کار میکردم، وضعیت پیرامونی ایدهآل نبوده.
آیا اجرای اپرای رستم و سهراب را تحولی در تئاتر ایران میدانید؛ قبلا در گفتوگویی فرموده بودید که «من بر بضاعت تئاتر ایران افزودم»، نظر شما چیست؟ وقتی که من سالها قبل، خیمهشببازی را به پراگ برده بودم، خانم مادام «تستو» آمدند مرا بغل کردند و گفتند که فقط اینگونه میشود یک هنر سنتی را احیا کرد؛ اینکه یک هنرمند روشنفکر بیاید و به یک هنر ابتدایی توجه کند.
سؤال من این است که آیا کس دیگری نمیتوانست مرا در آغوش بگیرد و تشویق کند؟ کسی نمیتوانست به من بگوید که دستت درد نکند؟ حال میخواهم بگویم که اگر اپرای رستم و سهراب ادامه پیدا کند میتواند منجر به پیدایش مکتب عروسکی نخی ایرانی شود و در آینده میتوانیم نتایج امیدوارکنندهای داشته باشیم."