چکیده:
در تقریر سینوی از برهان امکان و وجوب بر اساس بداهت ثبوت واقعیت، موجود خارجی به حسب ذاتش یا ضروریالوجود است یا ضرورتی نسبت به وجود و عدم ندارد و وجودش از ناحیه موجود واجبی تأمین میگردد که خارج از سلسله ممکنات است. لایب نیتس امکان را به معنای جواز تردید در قضایای ناظر به واقع دانسته است و راه رهایی از این تردید را قبول واجبالوجودی میداند که به عالم ضرورت بخشیده باشد. هیوم در اشکال بر برهان امکان و وجوب با نظر به تقریر لایب نیتس بیان میکند که اولاً صرف جواز تردید در موجودات خارجی موجب تثبیت واجبالوجود نمیشود؛ چراکه این تردید درمورد واجبالوجود نیز جریان دارد. ثانیاً مفهوم واجبالوجود ناسازگار است؛ زیرا ضرورت تنها وصف قضایای تحلیلی واقع میشود، نه قضایای ناظر به واقع؛ لذا میتوان در وجود واجب تردید کرد که این مسئله با واجب بودن آن سازگار نیست. در این مقاله قصد داریم بر اساس روش تحلیلی ـ توصیفی و با تکیه بر اصول و مبانی تقریر سینوی به این اشکالات پاسخ دهیم و بیان نماییم که اولاً امکان به معنای عدم ضرورت ذاتیِ واقعیت خارجی نسبت به وجود و عدم است که میتوان از آن به وجود واجب منتقل شد؛ بنابراین لایب نیتس امکان احتمالی و امکان ماهوی را با هم خلط کرده است. ثانیاً اسناد وجوب به یک شیء در مقام تصور ذهنی و در مدار حمل اولی مستلزم تحقق خارجی آن نیست تا با جواز تردید در تحقق آن، ناسازگاری داشته باشد.
According to Avicenna’s exposition of the demonstration of necessity and possibility based on the evidence of the subsistence of reality, an external being either is existent by necessity because of its nature, or has no necessity for existence and non-existence, and its existence is provided by a necessary being outside the chain of possible beings. Gottfried Wilhelm Leibniz has considered contingency as the possibility of doubt in propositions governing the reality, and the way to get rid of this doubt is to accept a necessary being that has given the world a necessity. When David Hume, considering Leibniz’s exposition, objects the demonstration of necessity and possibility, he states that, firstly, merely possibility of doubt in external beings does not make the necessary being be confirmed because the same doubt applies to the necessary being; and, secondly, the concept of the necessary being is inconsistent: the necessity only describes the analytical propositions, and not the propositions governing the reality; therefore, one can cast doubt on the existence of a necessary being, which is not compatible with its being necessary. In this study, we aim at giving answers to these objections using the analytical-descriptive method by relying on the principles and foundations of Avicenna’s exposition, and state that, firstly, possibility means the lack of inherent necessity of external reality in relation to existence and non-existence, from which existence of necessary being can be understood; therefore, Leibniz has confused probable possibility and essential possibility, and that, secondly, the imputing necessity to an object in the capacity of a mental image and in the orbit of the primary predication does not entail its external realization to make it incompatible with the possibility of doubting its realization.
خلاصه ماشینی:
نقد و بررسي اشکالات هيوم 1 بر برهان امکان و وجوب ، بر مبناي تقرير سينوي ٢ حامد کميجاني محمدمهدي گرجيان ٣ چکيده در تقرير سينوي از برهان امکان و وجوب بر اساس بداهت ثبوت واقعيت ، موجود خارجي به حسب ذاتش يا ضروريالوجود است يا ضرورتي نسبت به وجود و عدم ندارد و وجودش از ناحيه موجود واجبي تأمين ميگردد که خارج از سلسله ممکنات است .
در اين مقاله قصد داريم بر اساس روش تحليلي - توصيفي و با تکيه بر اصول و مباني تقرير سينوي به اين ˍاشکالات پاسخ دهيم و بيان نماييم که اولا امکان به معناي عدم ضرورت ذاتي واقعيت خارجي نسبت به /وجود و عدم است که ميتوان از آن به وجود واجب منتقل شد؛ بنابراين لايبنيتس امکان احتمالي و امکان ˍماهوي را با هم خلط کرده است .
آکوئيناس در تقرير برهان امکان و وجوب با توجه به ابطال تسلسل و نيز اينکه موجود ممکن به حسب ذاتش ضرورتي نسبت به وجود و عدم ندارد و لذا در تحقق خويش محتاج علت است ، وجود واجب را تثبيت ميکند (زماني، ١٣٩٧: ١٩٣/١).
لايبنيتس در تقرير خود از برهان مذبور بيان ميکند که امکان به معناي ترديد در صدق قضايايي است که ناظر به واقع اند و لذا براي گريز از چنين ترديدي بايد واجب بالذاتي را که عالم واقع را ضرورت بخشيده است ، پذيرفت .