چکیده:
منطقه غرب آسیا را میتوان یک سیستم منطقهای نامید. الگوهای روابط درونمنطقهای و بینالملل در این منطقه با سایر مناطق جهان تفاوت ماهوی دارد. این سیستم دارای یکسری هنجارها، الگوهای رفتاری و عرصههای کنش است که بر اثر تطور در شرایط خاص سیاسی، تاریخی (میراثی) و اقتصادی به تدریج بهصورت تاریخی نهادینه گشتهاند. امتناع ایجاد دولت-ملت مدرن یا به اصطلاح وستفالی در بسیاری از کشورهای زیرمجموعه این سیستم، حضور دولتهای شناور/سیال، نقش پررنگ بازیگران غیردولتی و وجود سپهرهای موازی، موقعیت منحصربهفرد ژئوپلیتیکی و وجود منابع عظیم انرژی و دلارهای نفتی و گازی از جمله وجوه ممیزه این سیستم نسبت به مناطق دیگر جهان است. این مقاله به روش تحلیلی-توصیفی و گردآوری کتابخانهای با نقد رویکردهای شرقشناسانه در پی بررسی ویژگیهای غرب آسیا بهمثابه یک سیستم منطقهای است که کنشگری بازیگران بومی منطقه از لحاظ تاریخی، در شکلگیری آن نقش اساسی دارد. این پژوهش از تعریف براومولر از سیستم بهره میجوید؛ سیستم بهمثابه مجموعهای از بخشهای مرتبط با هم، بهطوری که عملکرد یک بخش بر عملکرد بقیه تاثیرگذار باشد.
The West Asian region can be named a regional system; The patterns of intra-regional and international relations in this region are fundamentally different from other regions of the world; This system has a series of norms, patterns of behaviour and fields of action that have been gradually and historically institutionalized due to the development of specific political, historical (legacy) and economic conditions; The unworkability of modern or so-called Westphalian nation-state in many countries under this system, the presence of floating/flux states, the decisive role of non-state actors and the existence of parallel spheres, the unique geopolitical position and the existence of enormous energy resources and oil and gas revenues, are among the characteristics of this system compared to other regions of the world. Using a descriptive and analytical method and taking a critical stance vis-a-vis Orientalist approaches, this paper seeks to examine the characteristics of West Asia as a regional system in which, historically, the activism of the native actors of the region plays an essential role in its formation.
خلاصه ماشینی:
واقعيت تاريخي اما به ما نشان ميدهد که غرب آسيا به طرز کنشگرايانه اي در خلق وضع موجود نقش داشته حتي پيش از به اصطلاح مسئله شرقي؛ نظام عثماني در سرزمين هاي عربي از همان آغاز و پيش از دوره انحطاط ادعايي (پس از فوت سليمان قانوني در ١٥٦٦م ) بر شيوه حکمراني غيرمتمرکز استوار بوده است ؛ علاوه بر اين بر خلاف ديدگاه رايج که تمرکززدايي را محصول انحطاط ميداند، امپراتوري عثماني پس از پشت سر گذاشتن يک بحران شديد اقتصادي و جمعيتي در اواخر قرن شانزدهم و اوايل قرن هفدهم ، به نحوکنشگرانه اولويت استراتژيک خود را از فتوحات نظامي به ثبات ارضي تغيير داد که دغدغه اصلي آن استحصال درآمد از مناطقي بود که قبلا تحت کنترل درآمده بودند ( ,Hathaway and Barbir ٨-٧ :٢٠٠٨).
در ثاني همه چيز در جهان و منطقه در حال صيرورت است و مگر ميتوان خود پروژه دولت -ملت اروپايي در دل اروپا را پايان يافته پنداشت و دفترش را تماما بسته شده انگاشت ؟ هراکليتوس حکيم پيشا سقراطي و واضع دکترين سيلان (Flux) به درستي دريافته بود که دنياي اطراف ما دنياي تغير و سيلان است نه جهان شدن و ماندگاري؛ از نگاه هراکليتوس تنها چيزي که پايدار ميماند خود تغير است ، به تعبير او «همان طور که آن ها پا به رودخانه هاي مشابهي ميگذارند، آب هاي متفاوتي بر آن ها جاري ميشود» (١٧ :١٩٨٧ ,Heraclitus and Robinson)؛ رودخانه او بستري است ثابت اما ميان تهي، که نو به نو شدن آب آن را معني ميبخشد (١٤٧ :٢٠٠٨ ,Curd and Graham)؛ ضرب المثلي در زبان انگليسي وجود دارد که منسوب به رالف امرسون شاعر و مقاله نويس برجسته قرن نوزدهمي آمريکا است ، به اين شرح «زندگي مسير است و نه مقصد»، به همين منوال بايد اذعان داشت که زندگي و حيات منطقه غرب آسيا، همين تغير، سيلان ، يا گذار است نه مقصد نهايي موهوم و مدرنيته وعده داده شده .