چکیده:
رخدادهای جاری در افغانستان که دههها به شکل چرخههای متناوب بحران سر بر میآورد، بیانگر «مشکلی» است که تا کنون بهصورت «مسئله» مورد نظر قرار نگرفته است. چرخهای که در آن مشکل ابتدا به دغدغه، که بیشتر بهصورت یک احساس مبهم یا تصویری ذهنی از یک پدیده است، تبدیل شده و سپس بهصورت مسئلهای مشخص صورتبندی شود. چنانکه در دو دهه گذشته بهطور متناوب شاهد بروز مشکلات، بحرانها و شورشهایی در این کشور بودهایم. اغلب این بحرانها در نتیجه، فقدان نگرش راهبردی در فرایندهای تصمیمگیری، سیاستگذاری دولتها، دخالت خارجی، جنگ داخلی بوده است که موجب شده مشکلات موجود لاینحل و بهصورت متداخل برهم بار شوند و تبدیل به معضل شوند. در میانه بحران دائمی و بازگشت مستمر چرخه خشونت موجب میشود که ثبات سیاسی، اجتماعی، برنامهریزی هدفمند و امکان پیشبینیپذیری آینده سیاسی افغانستان امری غیرممکن به نظر برسد. با روی کار آمدن طالبان و گذشت بیش از یک سال تسلط بر افغانستان، ساختار سیاسی این کشور همچنان با مجموعهای از درگیریها، تضعیف ثبات سیاسی، رکود اقتصادی و مشکلات امنیتی مواجه است. افغانستان اکنون برای داشتن ثبات، حکومتداری مسالمتآمیز و پایدار و رشد اقتصادی بیش از هر زمان دیگری نیاز به اصلاح و بازسازی نهادهای سیاسی دارد. در این پژوهش رویکردهای چهارگانهای را در نظر گرفتهایم که ممکن است این پتانسیل را داشته باشد که افغانستان را در مسیر باثباتتر و پایدارتر قرار دهد و در عین حال چشمانداز آینده این کشور را بهبود بخشد. در پژوهش حاضر تلاش خواهد شد مباحث علمی با نوعی نگرش زنجیرهای و مرتبط باهم در قالب پنج گزاره مورد نظر قرار گیرد به نحوی که بتوان بر اساس نگرشی علمی-تجویزی ماهیت تحولات کنونی و آتی در یک دهه آینده افغانستان را در حوزه ساختار سیاسی و تحولات ناشی از آن درک کرد. بنابراین، خوانش دقیق و گام به گام این پنج گزاره برای فهم دقیق ابعاد و جوانب تحلیلی بحث حاضر لازم و گریزناپذیر است.
Current events in Afghanistan that have evolved over decades as consecutive cycles of crises represent a problem, which has not been considered as a question. Within the last two decades we have persistently seen problems, crises and riots in the country. Most of these crises result from a lack of strategic outlook on decision-making processes, policy-making by governments, foreign intervention and civil war, which all have contributed to the rise of overlapping dilemmas. With the Taliban’s rise to power in 2021, the country’s political structure is faced with a complex of hostilities, worsening political instability, economic stagnation and security dilemmas. Afghanistan needs to reform and reconstruct its political institutions if it wishes to enjoy stability, peaceful governance and sustainable economic development. In this research, four approaches have been considered that might have the potential to make Afghanistan move in a more stable and sustainable path, while improving the future vision of the country. This paper adopts a scientific-prescriptive method in order to precisely analyze Afghanistan’s current developments and to recommend suggestions in the sphere of political structure.
خلاصه ماشینی:
شايد اينجا اين پرسش مطرح شود که چرا در تمامي بحران هاي حادث شده به روشن ترين وجه اين حرکت ها ماهيت سياسي و ضد اجتماعي يافته است و وجه عمومي آن براي دفاع از زندگي مردم اين کشور کمتر مطرح شده است ؟ چرايي بروز چنين مسئله اي را بايد در اين دو نکته رديابي کرد: نخست ، نوعي نگرش کوته بينانه و غير راهبردي سياستمداران براي ناديده گرفتن خواست هاي ملت افغانستان که عميقا ماهيت زندگي همراه با ثبات و امنيت بخش داشت ؛ دوم آنکه با پس زدن اقوام و اقليت ها و مواجهه سخت گيرانه با خواسته هاي کم هزينه تر پيشين ، نوعي سرخوردگي توأم با سکوت فروخورده و مبتني بر صبر و انتظار شکل گرفت که ذات آن بيشتر ماهيت شورش گونه عليه هرگونه نظم آمرانه و تحکمي داشت .
بنابراين ، پرسش اصلي اين است که چرا با وجود تغيير دولت ها همچنان ثبات و امکان پيش بيني پذير کردن آينده سياسي افغانستان ضعيف است و دولت هاي حاکم کمتر از تجارب گذشته بهره ميگيرند؟ در واقع متأثر از بحران ها، انحصارطلبي، سهم خواهيها و منفعت جوييها، سيطره تفکر کوتاه مدت و مقطعي (تغيير در دولت ها بدون توجه به خواست مردم )، قوم گرايي و تقليل گرايي تحليلي در تحولات سياسي، فقدان تفکر راهبردي و تفکر واکنشي (سياستمداران فاقد چشم انداز)، نبود نهادهاي مدني، احزاب سياسي مستقل (فقدان درک مآل انديش از تحولات و رخدادها و عدم درک ماهيت کلي آن ها)، فساد سياسي و مهم تر از همه ناتواني در فهم راهبردها و در نتيجه غلبه يافتن قوم گرايي بر نگرش حکومت مشروعه است .
Afghanistan: A Cultural and Political History, Second Edition, New Jersey: Princeton University press.