چکیده:
نظریه بینونت از مهمترین مبانی مکتب معارف خراسان است زیرا در آن با رویکرد منتقدانه به مبانی فلسفی از جمله نفی سنخیت میان وجود واجب و ممکن و ارجاع آن به بینونت، متمایز بودن وجود واجب را نتیجه میگیرد. برای پی بردن دقیق به نظریه مذکور، باید به تحلیل ربط وجود خالق و مخلوق از نگاه میرزا مهدی اصفهانی بنیانگذار مکتب معارف خراسان، رجوع کرد لذا مسئله مرکزی این مقاله در باب تببین ربط وجود مذکور است و با توجه به ملاحظات تحلیلی-انتقادی، دو دیدگاه متضاد از مباحث ایشان استنباط میشود که از مبانی متضاد اندیشه او نشأت میگیرد؛ زیرا از طرفی در مسئله چگونگی این ربط، با اعتقاد به بطلان مبانی فلسفی، بینونت بین وجود خالق و مخلوق را مطرح نموده است اما از سوی دیگر، در مقامِ بیان تحلیلِ چگونگی، نسبت به مباحث فلسفی منفعلانه برخورد میکند. این پژوهش به دنبال پاسخگويي به اين پرسش است که: «دیدگاه میرزا مهدی اصفهانی، با تمرکز به آثار خود او، در مورد مسئله ربط وجود خالق و مخلوق که از مبانی نظریه بینونت است، ، به چه صورت مطرحشده است؟»؛ آنچه در این مقاله مطرح میشود بررسیِ تحلیلیانتقادی مبانی نظریه بینونت از جمله ربط وجود خالق و مخلوق میباشد.
خلاصه ماشینی:
براي پي بردن دقيق به نظريـه مـذکور، بايد به تحليل ربط وجود خالق و مخلوق از نگاه ميرزا مهـدي اصـفهاني بنيـان گـذار مکتـب معارف خراسان ، رجوع کرد لذا مسئله مرکزي اين مقاله در باب تببين ربـط وجـود مـذکور است و با توجه به ملاحظات تحليلي-انتقادي، دو ديدگاه متضاد از مباحـث ايشـان اسـتنباط ميشود که از مباني متضاد انديشه او نشأت ميگيرد؛ زيرا از طرفي در مسئله چگونگي ايـن ربط ، با اعتقاد به بطلان مباني فلسفي، بينونت بـين وجـود خـالق و مخلـوق را مطـرح نمـوده است اما از سوي ديگر، در مقام بيان تحليل چگونگي، نسـبت بـه مباحـث فلسـفي منفعلانـه برخورد ميکند.
اين پژوهش به دنبال پاسخگويي به اين پرسش اسـت کـه : «ديـدگاه ميـرزا مهدي اصفهاني، با تمرکز به آثار خود او، در مورد مسئله ربط وجود خالق و مخلوق کـه از مباني نظريه بينونت است ، ، به چه صورت مطرح شـده اسـت ؟»؛ آنچـه در ايـن مقالـه مطـرح مي شود بررسي تحليلي انتقادي مباني نظريـه بينونـت از جملـه ربـط وجـود خـالق و مخلـوق مي باشد.
ميرزا مهـدي اصـفهاني در عـالم تشـبيه ، رابطـه وجـود خـالق و مخلوقات را مانند وجود سايه شيء نسبت به آن شيء مي داند «مخلوقات اسماء و تعينـات و صفات خداوند مي باشند» (اصفهاني ، [بي تا]، ص ٦٩-٦٨) وجه استخدام اصطلاح بينونت به جاي تفکيک در مورد نظريه مـذکور، عبارتسـت از اينکه اولا به طور معمول ، واژه تفکيـک ، در لسـان اهـل مکتـب معـارف خراسـان ، نـاظر بـه جداسازي معارف فلسفي و بشري مي باشد اما واژه بينونت ، معطوف به مباحثي از قبيل عـدم سنخيت ميان وجود خالق و مخلوق و مغايرت آن دو مـي باشـد کـه بـا محتـواي ايـن نوشـتار تناسب بيشتري دارد.