چکیده:
شخصیّت پردازی بانوی ایرانی در داستانها و شعرها و نمایشنامهها هنگامی مانا و پایا خواهد بود که از تراث فرهنگ ایرانی- اسلامی بهره برده باشد. در این راستا، این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش است که در شخصیّت پردازی بانوان در قصص قرآن کریم و داستانهای شاهنامه فردوسی از چه زمینهها و عواملی استفاده شده است؟ بر این اساس، با به کارگیری نظرگاه تطبیقی و روش توصیفی- تحلیلی در متون مذکور، چنین نتیجه گیری شده است که شخصیّت بانوان به دو دستهی بانوان نیک اندیش و بداندیش تقسیم شده است. بانوی نیک اندیش به ظواهر مادیّات و اولویّت آن متمایل نمیباشد و همچنین بر پیروی از آئینها و سنتها و اهمیّت نهاد خانواده به ویژه نقش همسر و پدر تأکید میکند. در مقابل، بانوی بداندیش دارای شخصیتی است که فقط به مادیّات و ظواهر آن تمرکز دارد و از این رهگذر، به خانواده و سنت و آئین متعهد و پای بند نمیباشد. در نهایت، شخصیّت پردازی بانوان در متون مذکور بر اساس درون مایه دوگانه مادیّ گرایی و معنویت گرایی قابل بحث هستند.
The characterization of Iranian women in stories, poems, and plays is only everlasting when it is taken from the Iranian-Islamic culture. In this regard, this research seeks to answer the question of what themes and elements have been used in the characterization of women in the stories of the Holy Quran and the stories of Ferdowsi's Shahnameh. So, by applying the comparative approach and the descriptive-analytical method, it has been concluded that the personality of women is divided into two categories of benevolent and malevolent women. A benevolent woman is spiritual and insists on following customs and traditions, and she emphasizes on the importance of the family institution, especially the role of the husband and father in the family whereas, a malevolent woman is only concentrated on the materialistic aspects and thereby is not committed to the institution of family, rites and traditions. Finally, the characterization of women in the aforementioned texts are discussed based on the dual themes of materialism and spirituality.
خلاصه ماشینی:
در این راستا، این پژوهش درپی پاسخ به این پرسش است که در شخصیت پردازی بانوان در قصص قرآن کریم و داستان های شاهنامه فردوسی از چه زمینه ها و عواملی استفاده شده است ؟ بر این اساس ، با به کارگیری نظرگاه تطبیقی و روش توصیفی- تحلیلی در متون مذکور، چنین نتیجه گیری شده است که شخصیت بانوان به دو دستۀ بانوان نیک اندیش و بداندیش تقسیم شده است .
در این ره گذر، نخست ، در مبانی پژوهش ، حکمت های قصص قرآن را از منظر خود قرآن روشن نموده ایم و سپس مفاهیم خردورزی و نیک اندیشی و بداندیشی را از دیدگاه فردوسی در شاهنامه تبیین نموده ایم و در راستای رویکرد شناختی پژوهش ، چیستی مطالعات ادبی شناختی و نقش تصویرسازی ذهنی را بیان کرده ایم .
در یافته های پژوهش ، دو داستان عشق تهمینه به رستم و هوس ورزی سودابه به سیاوش را روایت کرده ایم و هم چنین دو قصّۀ دختران شعیب (ع ) و رسوایی زلیخا به یوسف (ع ) را بازخوانی کرده ایم .
از این رو، پژوهش حاضر با بهره گیری از رویکرد شناختی بر پایه معناسازی بافت اجتماعی بر آن است تا از نظرگاه تطبیقی پردازش شخصیت بانوان در قصص قرآنی و ابیات شاهنامه را واکاوی نماید.
این که جوانی مجرّد اما تحت تعلیم و تربیت رستم دستان و از تبار شاهانه از هوا و هوس – ملایم با طبع جوانی خویش - چشم میپوشد، بیان گر زمینه و بسترهایی است که به روزی فرداهای پهلوان در داستان های دیگر شاهنامه را در نظر مخاطب مینمایاند.