چکیده:
تجربهی دینی مواجههی حضوری متدینان با بخشی از واقعیات هستی
است، که محصول اعتقاد آنان به باورهای دینی و عمل به مقتضای
آنهاست. در این مقاله پس از بررسی معانی مختلف تجربه، هویت
تجربهی دینی از منظر ذات گرایان و ساختار گرایان مورد بحث قرار
گرفته است. اقسام تجارب دینی، همچون تجارب متدینان عادی،
تجاربی که متوقف بر تطور وجودی در آنان است، تجارب عرفانی و
تجارب وحیانی، تفاوت تجربه و تعبیر و تفاوت آن دو با تفسیر تجربه،
تأثیر پذیری تجربه از چارچوب مفهومی صاحب تجربه، و به طور کلی
شاکلهی معرفتی و وجودی او در مرحلهی تبلور ذهنی و زبانی تجربه، به
منظور ارائهی تصویری شفاف از سرشت تجربهی دینی، از مباحث
دیگر مقاله است. آخرین بحث این مقاله، که هم اهمیت تجارب دینی را
نشان میدهد و هم جایگاه آن را مینمایاند، بررسی ویژگیهای تجربهی
دینی است. اموری همچون معرفت بخشی و نقش توجیهی تجارب
دینی و توجیه پذیری آنها، هدایتگری، معنادادن به زندگی و تأثیرات
مثبت تربیتی در این بخش مورد بررسی قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
"مراد از بعد تجربی دین (17) ، ساحتی از دین است که نه تنها مشتمل است بر منشأ ادیان الهی، که در فرایند اتصال شخص نبی به عالم غیب و اخذ معارف وحیانی از منبعی لایزال متجلی میشود، بلکه غایاتی (18) هم که ادیان پیروان خود را به واسطهی اعتقاد ورزیدن به باورهای دینی و سلوک عملی مطابق با آموزههای توصیهای دین (19) ، به آنها نایل میگردانند، مانند احساس تعلق و وابستگی به امری غیبی و نادیدنی، شهودهای معنوی و روحانی، دغدغهها، آرزوها، امیدها و آرمانها، دعا و مناجات (20) ، استجابت دعا، توبه و امثال آن را نیز دربرمیگیرد؛ افزون بر این، مجموعهای از آموزههای دینی، که به گزارش امور و حالات یاد شده در خصوص انبیای الهی اختصاص یافته است را نیز شامل میشود.
24- مولوی، در مثنوی، حصول چنین تجربهی دینی نابی را برای موسی، مسبوق به جد و جهد و تخلق او به اخلاق نیکو معرفی میکند و ضمن اشاره به چوپانی موسی، به اختصار حکایت گریختن گوسفندی را از رمهاش بیان میکند: گوسفندی از کلیم الله گریخت پای موسی آبله شد، نعل ریخت در پی او تا به شب در جستجو و آن رمه غایب شده از چشم او گوسفند از ماندگی شد سست و ماند پس کلیم الله گرد از وی فشاند کف همی مالید بر پشت و سرش مینواخت از مهر، همچون مادرش نیم ذره طیرگی و خشم، نی غیر مهر و رحم و آب چشم، نی گفت: گیرم بر منت رحمی نبود طبع تو بر خود چرا استم نمود با ملائک گفت یزدان آن زمان که نبوت را همی زیبد فلان (مثنوی معنوی، دفتر ششم، ابیات 7-3281) 25- در قرآن راجع به یونس علیهالسلام ، که نام «ذاالنون» یا «صاحب الحوت»، برای او به کار رفته، چنین آمده است: «و ذا النون إذ ذهب مغاضبا فظن أن لن نقدر علیه فنادی فی الظلمات أن لا إله إلا أنت سبحانک إنی کنت من الظالمین فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذلک ننجی الموءمنین» (انبیاء/ 88-87) یعنی یونس علیهالسلام در حالی که خشمگین بود رفت و فکر میکرد ما بر او قدرت نداریم و نمیتوانیم بر او سخت بگیریم."