چکیده:
تحلیل ساختاری زمان از رویکردهای نوین در زمینه نقد ادبی است که خطّ سیر روایت بر مبنای آن شکل میگیرد. روایتشناسی، علم شناخت شیوههای گوناگون بیان رویدادها و تحلیل ادبیات روایی از جمله «رمان» میباشد و نقد روایتشناسانه در تحلیل ساختار روایتهای داستانی، بستر مناسبی برای بررسی مولّفههای اصلی متن روایی همچون مفاهیم نظم، تداوم و بسامد فراهم میسازد. ژنت (Gérard Genette) با کتاب «گفتمان روایی» خود، با تاکید بر عنصر «زمان روایی»، درخشانترین نظریّه را در باب روایت ارائه داده است. پژوهش حاضر میکوشد با بررسی رمان «بار دیگر شهری که دوست میداشتم» اثر نادر ابراهیمی براساس نظریّۀ ژنت، ساختار زمانی در این روایت را با شیوهای تحلیلی_استنباطی واکاوی کند و بازتاب مسئله زمان در نگارگری ایرانی را تحلیل و ارزیابی کند. نادر ابراهیمی در رمان مذکور با تغییراتی که در سیر خطّی داستان ایجاد میکند، شکل داستانی مدرن و نوینی پدید میآورد و در ترتیب و توالی وقایع داستان در قالب گزینشی تازه و تا حدودی پیچیده، زمانمندی خاصّی را برای جهان داستان خود خلق مینماید. ابراهیمی این رمان را از پایان، آغاز میکند و درآن، سه زمان متفاوت (جهشهای زمانی) را شاهد هستیم. ازنظر تداوم، داستان دارای سه نوع شتاب مثبت و منفی و ثابت است و بیشتر بسامدها از نوع مکرّر و بازگو میباشند. اهداف پژوهش: تحلیل مولّفههای روایت و نقش عنصر زمان براساس نظریّۀ ژنت در رمان «بار دیگر شهری که دوست میداشتم». درک و نگرشی تازه از کاربرد عنصر «زمان» و ساختار در نگارگری ایرانی. سوالات پژوهش: چگونه میتوان با تحلیل ساختاری زمان، رمان «بار دیگر شهری که دوست میداشتم» را تحلیل کرد؟ نادرابراهیمی تا چه میزان از شیوههای زمان روایی درسیر روایت رمان استفاده کرده است؟