چکیده:
مفسران و صاحبنظران در معنای «واو» در آیه «والراسخون فی العلم» به دو نتیجه متفاوت رسیدهاند. گروهی «واو» را استینافیه و گروهی عاطفه میدانند و هر یک با دلایل کلامی و ادبی بر مدعای خود استدلال کردهاند. ازجمله مفسرانی که در این باره سخن گفتهاند، آیتالله جوادی آملی و آیتالله معرفت هستند. این دو، با نقد و بررسی نظریهی فخر رازی و با بیان ادله کلامی و ادبی، به دو نتیجه متفاوت در بارهی «واو» رسیدهاند. آیتالله جوادی آملی «واو» را استینافیه میدانند و اما از نظر آیتالله معرفت، «واو» عاطفه است. مقاله حاضر با روش تحلیلی- توصیفی، تلاش کرده تا با تطبیق نظرات آیتالله جوادی و آیتالله معرفت، اولاً برداشت هر دو مفسر از دیدگاه فخر رازی را نقد و بررسی کند و ثانیاً با پذیرش عاطفه بودن «واو»، دلایلی متفاوت از ادله آیتالله معرفت ارائه نماید.
Commentators and scholars on the meaning of "waw" "واو" in the verse: " و الراسخون فی العلم " have reached two different conclusions. Some consider Waw to be an "Estinafiyeh" meaning the initiator of a new sentence, and a group consider "Atefah" to be relevant to the previous sentence, each of whom has argued his claim for verbal and literary reasons. Among the commentators who have spoken about this are Ayatollah Javadi Amoli and Ayatollah Maarefat. The two have reached two different conclusions about "Waw" by criticizing Fakhr Razi's theory and by stating theological and literary arguments. Ayatollah Javadi Amoli says Waw is" Estinafiyeh", but according to Ayatollah, Maarefat Waw is a "Atefah". The present article has tried to study the views of Ayatollah Javadi and Ayatollah Maarefat with an analytical-descriptive method and also to critique their perception from Fakhr Razi's point of view. Secondly, by accepting the emotion "Atefah" of "waw", to present different reasons from the arguments of Ayatollah Maarefat.
خلاصه ماشینی:
4. تنها درصورتي ميتوان جمله (و يقولون) در عبارت فخر رازي را حاليه دانست كه آيتالله معرفت كلام فخر رازي را بدينگونه تفسير كرده باشند كه منظور او از تقدير اول (و هم يقولون) تكميل طرف دوم أمّا و از تقدير (و يقولون) اراده جمله حاليه هست و معتقد بودهاند، عطف راسخون به الله، مستلزم حالیه شدن جمله (يقولون) هست و جمله حالیه نيز وجود «واو» را مي طلبد؛ بنابر اين در رد سخن فخر رازي، به نظر وی در مواضع دیگر و بیتی از الفیه در روابط جمله حالیه استناد كرده است.
(جوادي آملي،1387: 181-182) سپس ظاهر آيه را حمل بر استيناف بودن «واو» ميكنند و دليل آن را نظم طبيعي و ظهور تقسيمي آيه ميدانند؛ زيرا در آيه مورد بحث، دو تقسيم مطرح بوده و با فرض استيناف، اضلاع مقابل هر يك از دو قسم روشن است، ولي در صورت عطف اين اضلاع ناهماهنگ خواهند بود (همان، 183) و در واقع نظم ادبي ميطلبد كه (و الراسخون) در مقابل (فاما الذين في قلوبهم زيغ) و ضلع دوم آن باشد.
(رضي، بيتا: 467) ثانياً، به فرض آن كه «أما» در آيه براي تفصيل هم باشد، طرف مقابل به قرينه حذف شده است و اين حذف چه با فرض عاطفه بودن و چه استيناف صورت گرفته است؛ زيرا در صورت ذكر، خداوند متعال بايد میفرمود «و أما الراسخون في العلم فيقولون...