چکیده:
اصلاحات اکبرشاه در اواخر قرن دهم ه.ق در هند مسأله ای حائز اهمیت است. این اصلاحات با مخالفت علمای مذهبی مسلمان مواجه شد. برآیند این مخالفت ها در دوران سلطنت اورنگ زیب منجر به حاکم شدن جریان علمای محافظه کار بر ضد اصلاحات دینی اکبرشاه شد. پیامد این وضعیت بروز نشانههای انحطاط در میان جوامع مسلمان هند بود.
در چنین شرایطی بود که شاه ولی الله دهلوی در پی کشف دلایل انحطاط با نگاهی از درون متون دینی به رهیافتی نوگرایانه از سنت اسلامی دست زد. این پژوهش درصدد است با استفاده از روش تحقیق تاریخ و کاربست نظریه دیالکتیک هگل با تکیه بر منابع تاریخی و آثار ولی الله به بررسی تأثیر اصلاحات اکبرشاه گورکانی بر نواندیشی دینی ولی الله دهلوی بپردازد. یافته های پژوهش نشان میدهد که اصلاحات اکبرشاه را میتوان به عنوان برنهاد (تز)، مخالفت علمای مسلمان با آن را به عنوان برابرنهاد (آنتیتز) و درنهایت نوگرایی ولی الله به عنوان هم نهاد (سنتز) تبیین کرد.
Akbar the Great's reforms at the end of the 16th century in India is an important issue. These reforms were opposed by Muslim religious scholars. During Aurangzeb's reign, these oppositions led to the dominance of conservative scholars against Akbar's religious reforms. The consequence of this situation was the emergence of signs of degeneration among the Muslim communities of India. It was in such a situation that Shah Valiullah Dehlavi, in order to discover the causes of degeneration, started a modernist approach to the Islamic tradition by looking from within the religious texts. This research aims to investigate the impact of Akbar Shah Gorkani's reforms on the religious innovation of Valiullah Dehlavi by using the historical research method and the application of Hegel's dialectic theory, relying on historical sources and the works of Wali Allah. The findings of the research show that Akbar Shah's reforms can be explained as a thesis, Muslim scholars' opposition to it as an antithesis, and finally Wali Allah's modernization can be explained as a synthesis.
خلاصه ماشینی:
این پژوهش درصـدد است با استفاده از روش تحقیق تاریخ و کاربست نظریه دیالکتیـک هگـل بـا تکیـه بـر منابع تاریخی و آثار ولی لله به بررسی تأثیر اصلاحات اکبرشاه گورکانی بـر نواندیشـی دینی ولی لله دهلوی بپردازد.
برای تحقق ایـن هـدف ، پـژوهش پیش رو درصدد است با روش تحقیق تاریخ و کاربست نظریه دیالکتیک هگل با تکیـه بـر منابع تاریخی و آثار ولی لله به طرح و پاسخ گـوئی ایـن پرسـش بپـردازد کـه اصـلاحات اکبرشاه گورکانی چه تأثیری بر نواندیشی دینی ولی لله دهلوی داشت ؟ یافته های پژوهش در پاسخ به مسئله بالا یافته های تحقیق نشان میدهد که اصلاحات اکبرشاه را به عنوان برنهاد (تز)، سرمنشاه نوگرایی ولی لله به عنوان هم نهاد (سنتز) تبیین کـرد در صـورتی که مخالفت علمای مسلمان با اصلاحات اکبرشاه به عنوان برابرنهاد (آنتی تز) تلقی گردد.
همچـین برگشت دو پسر و جانشین احمد سرهندی از علمای محافظه کار دوران اکبرشـاه و شـاه - جهان که در حجاز تبعید بودند به دربار اورنگ زیب جهت تبریک سلطنت وی (مجتبایی ، ٢٦٨/٣) نیز خود نشانه ای از همکاری دو بـال قـدرت و شـریعت در جهـت پیـاده سـازی قوانین فقهی به عنوان برابرنهاد اصلاحات اکبرشاه در این دوره است .
در میانه این فروپاشی بود کـه اندیشه اصلاح دینی شاه ولی لله دهلوی به عنوان هم نهاد تقابل اصلاحات دینی اکبرشـاه با عملکرد ضد اصلاحات دینی جانشینان وی با همراهی و کمک علمای محافظه کـار سـر برآورد که این مسأله در ادامه مقاله مورد بررسی قرار می گیرد.