چکیده:
نقطه آغاز این مقاله بررسی دنیایی است که زنان پس از کسب سمتهای مدیریتی آن را تجربه میکنند. در واقع باید گفت همان عواملی که باعث دور بودن زنان از سمتهای مدیریتی میشود، بعد از مدیر شدن زنان و دستیابی آنان به سمتهای مدیریتی از بین نمیروند، بلکه نوع اثرشان تغییر شکل پیدا میکند. احکام قالبی و سوگیری جنسی و جامعه-پذیری متفاوت زنان و مردان از بدو تولد، و به تبع آن نقشهای متفاوت زنان و مردان در جامعه و تعاریف متفاوتی که از این نقشها وجود دارد، آزار جنسی و خرده ستمگری جنسی نسبت به زنان و نابرابری قدرت بین دو جنس زن و مرد هم در جامعه و هم در خانواده، همه این عوامل پس از ارتقا نیز برای زنان به اشکالی جدید ولی شاید کمی نامحسوستر اما ادامه مییابد. در همین راستا در این مقاله تلاش شده تا روایت دقیقی از تجربههای زنان پس از ارتقا به دست آید. برای رسیدن به این مطلوب با 15 نفر از زنان مدیر میانی در بخشهای مختلف سازمانهای تولیدی زیر مجموعه وزارت صمت با استفاده از رویکرد کیفی و تکنیک مصاحبه عمیق مصاحبه انجام شد و تجربههای این زنان با نگاهی به نظریات جامعهپذیری، نابرابری جنسی، آزار جنسی و قدرت مقولهبندی و تحلیل شد. از این رهگذر 7 مضمون اصلی به عنوان مضامین مشترک یافت شده در بین صحبتهای مصاحبه شوندهها مقولهبندی شد: ناهماهنگی و تعارض بین انتظارات نقشهای جنسیتی و شغلی، تبعیض جنسی، داغ ننگ، ناامنی شغلی، وجود تمایل سازمان به حفظ نابرابری قدرت، تک افتادگی و آزار جنسی.
The world experienced by women following being appointed to a managerial post is the starting point of this study. It should benoted that the factors distancing women from managerial posts never vanish following managerial post is occupied by women. Instead, we can observe atransformation in the effects of those factors. Stereotypes, gender orientation, and different socialization of women and men right after birth are followed by their different roles in society and different definitions of these roles, sexual assault and minor sexual oppression towards women, and power inequality betweenthe two genders in both society and family, all these factors remain following women’sascension to managerial posts in new yet intangible forms. Considering these factors, this study tries to provide a precise narrative following their ascension. In order to achieve this goal, I had a deep interview with 15 women in middle managerial posts in generative sections of different sections of the Ministry of Industry, Mine, and Trade scattered over the country. Utilizing the theories of socialization, gender inequality, sexual assault, and power, I have categorized and analyzed the experiences of the interviewees: Incompatibilityand conflict between gender roles and job expectations, genderdiscrimination, stigma, job insecurity, organization’s inclination to maintainpower inequality, isolation, and sexual assault.
خلاصه ماشینی:
به همین ترتیب به نظر میرسد بخش زیادی از خشونت جنسی بر زنان در محیط کار برای بازتولید و حتی یادآوری همین بالاتر بودن یا قدرت مندتر بودن مردان است و در مورد زنان مدیر، چون ساختار سازمان ، زنی را بالادست بر مردان زیر مجموعه اش قرار میدهد، این امر سلطه تاریخی مردان بر زنان را برهم زده و به همین دلیل به نظر میآید که مردان شیوه های نوینی برای خشونت جنسی بر زنان مدیر بالا دست استفاده میکنند.
سپس کدهایی که به لحاظ مفهومی شبیه یکدیگر بودند در یک طبقه و در قالب مضمون فرعی قرار گرفتند که در این پژوهش مجموعاً ٢٨ مضمون پایه یا فرعی شناسایی شد و سپس با ادغام دسته های کلیتر و بر اساس توصیف کاملی از آنچه مصاحبه شونده ها تجربه میکنند مضامین اصلی استخراج شد که منجر به شناسایی مضامین : ناهماهنگی و تعارض بین انتظارات نقش های جنسیتی و شغلی، تبعیض جنسی، داغ ننگ ، ناامنی شغلی، وجود تمایل سازمان به حفظ نابرابری قدرت ، تک افتادگی و آزار جنسی شد.
ناهماهنگی و تعارض بین انتظارات نقش های جنسیتی و شغلی این مضمون اصلی را میتوان با مضامین فرعی زیر که در مصاحبه ها بیان شد توضیح داد: انتظار جامعه در ایجاد تعادل بین کار و خانه ، عدم همکاری همسر در کارهای خانگی ، افزایش حقوق زن و احتمالاً بالاتر بودنش نسبت به حقوق مرد خانواده ، عدم همدلی مرد در رابطه با شرایط بوجود آمده جدید.
052743 Bergman, Bodile & Hallberg (2002) The Validation of the Women Workplace Culture Questionnaire: Gender Related Stress and Health for Swedish Working Women; Sex Roles: A Journal of Research, 1 Sep. 2003, Sited in: Bian.