چکیده:
تبیین پیوند نفس و بدن از دیرباز توجه اندیشمندان را به خود معطوف داشته است. در روایتی زیبا امیر مومنان علی علیه السلام رابطه روح و بدن را به پیوند میان "معنا و لفظ" تشبیه فرمودهاند. در این نوشتار بر آنیم تا در پرتو نظریات مطرح در زبانشناسی و نشانهشناسی و نیز با روش تحلیلی ـ عقلی و با رویکردی تطبیقی، این تشبیه را بهعنوان یک فرضیه در باب رابطه نفس و بدن مورد واکاوی قرار دهیم. ازاینرو پرسش اصلی این تحقیق آن است که بنیانها و احکام مشترک میان این دو پیوند (یعنی پیوند نفس و بدن از یک سو و پیوند معنا و لفظ از سوی دیگر) چیست؟
رهآورد این پژوهش دست یافتن به احکام کلی مشترک میان لفظ و معنا و نفس و بدن میباشد؛ احکامی مانند اعتباری و حقیقی، تجرد و مادیت، ثبات و تغیر، بطون و ظهور، فناء و اندکاک، اصالت معنا و روح و تبعی بودن لفظ و بدن، انتقال زشتی و زیبایی هریک از لفظ و بدن و معنا و روح به یکدیگر، و لایهلایه بودن معنا و روح.
The exposition of the connection between the soul and the body has long attracted the attention of scholars. In a beautiful narration, Imam Ali (peace be upon him) likened the relationship between the soul and body to the connection between "meaning and word". In this writing, we aim to explore this analogy as a hypothesis concerning the relationship between the soul and body, utilizing prevalent linguistic and semiotic theories. An analytical, rational and comparative approach is employed. Hence, the primary question of this investigation is: What are the foundations and shared principles between these two connections (the connection between the soul and body on one hand, and the connection between meaning and word on the other)? This research aims to unveil the general principles shared between word and meaning, as well as soul and body. Principles that are explored include unreality and reality, immateriality and materiality, stability and change, inner and outer aspects, annihilation and subsistence, the originality of meaning and soul, and the subordination of word and body. Furthermore, the transfer of ugliness and beauty between each of word and body, meaning and soul to one another and the layered nature of meaning and soul are explored.
خلاصه ماشینی:
2. گونهشناسی احکام کلی لفظ و معنا در دانش اصول برای الفاظ و معانی یک سری احکام و آثار کلی بیان شده که فهم آنها ما را در تبیین رابطه روح و بدن یاری میرساند: 1.
این رویکرد اعتباری خود به سه نظریه اصلی تقسیم میشود: الف)یک دیدگاه بر آن است که لفظ اعتبار شده بهعنوان علامت و نشانهای برای معناست؛ همانند علایم راهنمایی و رانندگی که بر سر راهها نصب میگردد تا دلالت کند بر باز بودن یا بسته بودن راه و مانند آن.
براساس این دیدگاه، اگرچه علامت بودن لفظ برای معنا امری اعتباری و قراردادی است؛ ولی از جهت اینکه «التشبیه یقرّب من جهه و یبعّد من جه أخری»، میتوان رابطه نفس و بدن را اینگونه تبیین کرد که بدن و حالتهای بدنی نشانه و علامتی است که حالتها و ویژگیهای روحی را نمایش و انعکاس میدهد؛ چنانکه امام علی7 میفرمایند: «مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَيْئاً إِلَّا ظَهَرَ فِي فَلَتَاتِ لِسَانِهِ وَ صَفَحَاتِ وَجْهِه» 1 (سید رضی، 1420ق، ص364).
شایان ذکر آنکه این تشبیه زیبا و بینظیر امیرمؤمنان علی7چنان ظرفیت و گنجایش عظیمی دارد که با تمام مبانی مطرح در باب پیوند لفظ و معنا سازگار است و همه تفاسیر را بر میتابد.
در دانش زبانشناسی و علم اصول برای الفاظ و معانی یکسری احکام و آثار کلی بیان شده که فهم آنها ما را در تبیین رابطه روح و بدن یاری میرساند؛ مانند اعتباری و حقیقی، تجرد و مادی، فناء و اندکاک لفظ در معنا، تغیر و ثبات، ظهور و بطون.