چکیده:
هدف پژوهش حاضر بررسی واژههای مرکب مختوم به ستاک حال پوش در زبان فارسی در چارچوب نظریۀ صرف ساخت (بوی 2010 و 2015) است. در این راستا طرحوارهها و زیرطرحوارههای ساختی ناظر بر واژههای مختوم به پوش شناسایی و تحلیل گردید، شبکۀ چندمعنایی آنها ترسیم شد و تنوعات معنایی آنها تبیین گردید. دادههای پژوهش از منابع مختلفی شامل فرهنگ دهخدا، فرهنگ بزرگ سخن (انوری، 1381)، فرهنگ فارسی زانسو (کشانی، 1372) و فرهنگ املایی خط فارسی (صادقی و زندیمقدم، 1391) استخراج شدهاند. نتایج پژوهش نشان میدهند ستاک حال پوش میتواند با واژههایی از مقولههای دستوری شامل اسم، صفت و قید ترکیب شود. در این ترکیبها، پوش میتواند ستاک حال دو فعل متفاوت پوشیدن و دیگری صورت سببی آن یعنی پوشاندن باشد. واژههای مرکب ساختهشده با ستاک حال پوش، به معنای پوشیدن در دو مقوله معنایی کنشگر و ویژگی(انسان، جاندار غیرانسان، چیز و مکان) قرار میگیرند. واژههای مرکب ساختهشده با ستاک حال پوش، به معنای پوشاندن در سه مقوله معنایی کنشگر، ویژگی(انسان، چیز و مکان) و ابزار قرار میگیرند. نتایج بررسیها همچنین نشان میدهند که چندمعنایی واژههای مختوم به ستاک حال پوش ناشی از 4 عامل مختلف است. عامل اول دووجهی بودن ستاک پوش (از مصدرهای دو فعل مجزای پوشیدن و پوشاندن (است. دومین عامل بسط استعاری معنای پوشاندن است که در برخی واژهها معادل با پنهان ساختن و افشا نکردن است و نه پوشاندن فیزیکی. سومین عامل حذف موصوف است که موجب میشود صفت همراه آن به اسم تبدیل شود. عامل چهارم وامگیری است که در بسیاری از واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی دیده میشود.
The purpose of the current research is to investigate the compound words ending in “puʃ” in Persian language within the construction morphology framework (Booij, 2010, 2015). In this regard, the constructional schemas and sub-schemas related to words ending in “puʃ” were identified and analyzed, their polysemous network was drawn and their semantic variations were explained. Research data have been extracted from various sources, including Dehkhoda dictionary, Sokhan dictionary (Anvari, 1381), Zanso ditionary (Keshani, 1372) and Persian orthography dictionary (Sadeghi and Zandi-Moghadam, 1391). The results of the research showed that the present tense stem “puʃ” can be combined with words from grammatical categories including nouns, adjectives and adverbs. In these compounds, “puʃ” can be the present tense stem of two different verbs “puʃidan (to wear)” and the other is its causative form “puʃandan (to cover)”. Compounds ending in “puʃ”, meaning “puʃidan”, are placed in the two semantic categories of agent and property (human, non-human creature, thing and place). Compounds ending in “puʃ”, meaning “puʃandan”, are placed in three semantic categories: agent, property (human, thing and place) and instrument. The results of the investigations also show that the polysemy of words ending in “puʃ” is caused by 4 different factors. The first factor is the two-facedness of “puʃ” (the infinitives of two separate verbs of “puʃidan” and “puʃandan”). The second factor is the metaphorical expansion of the meaning of “puʃandan”, which in some words is equivalent to hiding and not revealing, and not physical covering. The third factor is descriptive deletion, which causes the accompanying adjective to become a noun. The fourth factor is borrowing, which can be seen in many words approved by the Persian Language and Literature Academy.
خلاصه ماشینی:
چندمعنايي واژه هاي مرکب مختوم به ستاک حال پوش در زبان فارسي: رويکرد صرف ساخت / بخشيپور، آمنه دانشجوي دکتراي زبانشناسي ، دانشکده علوم انساني دانشگاه تربيـت مدرس ، تهران ، ايران عامري، حيات دانشيار زبانشناسي ، دانشکده علوم انساني دانشـگاه تربيـت مـدرس ، / تهران ، ايران / بهرامي خورشيد، سحر دانشـيار زبانشناسـي ، دانشـکده علـوم انسـاني دانشـگاه تربيـت مدرس ، تهران ، ايران کرد زعفرانلو کامبوزيا، عاليه دانشيار زبان شناسي، دانشکده علوم انساني دانشـگاه تربيـت مـدرس ، تهران ، ايران چکيده : هدف پژوهش حاضر بررسي واژه هاي مرکب مختوم به ستاک حال پـوش در زبـان فارسي در چارچوب نظريـۀ صـرف سـاخت (بـوي ٢٠١٠ و ٢٠١٥) اسـت .
نتيجه بررسيهاي آن هـا نشـان ميدهـد کـه واژه هـاي داراي ساخت [X- بست ] ميتوانند به صورت بالفعل و بـالقوه در سـه مقولـه معنـايي اسـم کنش ، اسم مکان و اسم ابزار قرار بگيرند قندي و همکاران (١٤٠١) به تحليل الگوهاي واژه سـازي [عـدد–X] در زبـان فارسـي و تنوعات معنايي، عموميترين طرح وارة ساختي ناظر بر عملکرد اين الگوي واژه سـازي و نيـز ساختار سلسله مراتبي آن ها را در واژگان گويشوران فارسـي پرداخته انـد.
ب -١) نقش معنايي ويژگي انسان : در اين دست از واژه ها، سازه اول ، از مقوله اسم ، صفت و يا قيد است و در ترکيب با سـتاک حال فعل پوش صفتي به دست ميدهد که براي توصيف کنشگري به کار ميرود کـه عمـل پوشيدن را در رابطه با معني جـزء اول ترکيـب انجـام ميدهـد.