چکیده:
پژوهش حاضر با هدف بررسی محتوای کتب چهارم ابتدایی از منظر توجّه به تفاوتهای فردی به روش تحلیل محتوای استقرایی با رویکرد کیفی-کمی با جامعۀ آماری برابر با نمونه (سرشماری) و واحد تحلیل متن، تصویر، فعالیتها، جدول و نمودار انجام شد. پس از بررسی نتایج پژوهشهای پیشین و محتوای کتابهای درسی این پایه و انجام فرایند کدگذاری، چکلیست محققساختهای حاصل شد که شامل 8 مؤلفه و 25 شاخصه میباشد نتایج به دست آمده که به روش آنتروپی شانون انجام شد، نشان داد میزانتوجّه به هر دو جنس مؤنث و مذکر در یک حدود، بیشترین میزانتوجّه به ترتیب به سبک خواندن-نوشتن، مشاغل خدماتی و فرهنگ جهانی و کمترین میزانتوجّه به ترتیب به آب و هوای گرم و شرجی، رشتههای ورزشی، زندگی روستایی، مشاغل بازرگانی و فرهنگ قومی تعلق گرفته است.
The current research was conducted with the aim of examining the content of the fourth grade books from the perspective of individual differences, using the inductive content analysis method with a qualitative-quantitative approach, with a statistical population equal to the sample (census) and the analysis unit of text, image, activities, table and graph. After examining the results of previous researches and the content of the textbooks of this grade and performing the coding process, a researcher-made checklist was obtained which includes 8 components and 25 indicators. For males, the highest amount of attention was given to reading-writing style, service jobs and world culture, respectively, and the least amount of attention was given to hot and humid weather, sports fields, rural life, commercial jobs and ethnic culture, respectively.
خلاصه ماشینی:
بین اقوام مختلف ایرانی در ابعاد ویژگیهای شخصیتی، تفاوت معنیداری وجود داشت که این تفاوت حاکی از اثر قومیت بر شخصیت میباشد؛ درواقع چنین میتوان استنباط کرد که فرهنگ و قومیت میتواند بر روی شخصیت افراد و چگونگی شکلگیری آن تأثیرداشته باشد (Shahidi,Nejati& Kamri,2005); درنتیجه این تفاوت بر فرآیند یادگیری آنها اثر میگذارد و موجب میشود تا آنها مطالب و مسائل متفاوتی را یاد بگیرند و در میزان یادگیری تفاوت داشته باشند؛ لذا اگر دو نفر در شرایط مساوی امکان انجام یک فعالیت واحد را ندارند، به دلیل تفاوتی است که در ویژگیهای فوقالذکر وجود دارد (mojez,ghorbani&Rahimi,2017) در یک دنیا و جامعه چند فرهنگی دانشآموزان نیاز دارند که به شکل مؤثری زندگی کنند.
تفاوت در نقشهای جنسی یکی از مهمترین زمینههای تجربۀ زیسته در بین مردان وزنان است که در سراسر جوامع و فرهنگها وجود دارد (Falahati,1395; quoted by AbediniBelterk,AziziShamami&Mansouri,2019); ازآنجاکه مرد و زن به لحاظ جنسی تفاوتهای گوناگونی با یکدیگر دارند؛ بهطور مثال طبق نتایج یافتههای وگل (vogel,1990) تفاوتهای قابلتوجهی در سبکهای یادگیری با توجّه به جنس و زمینههای مختلف تحصیلی وجود دارد؛ بهطوریکه مردان بیشتر یادگیرندۀ شهود بودهاند وزنان یادگیرندۀ احساس و از جهت دیگر با توجّه به اینکه مرد و زن به لحاظ انسانی از حقوق برابری برخوردار هستند؛ بنابراین انعطاف در نحوۀ آموزشها، زمان آموزش و محتوای مواد درسی برای هر جنسی بدون ایجاد تصویری برتر از یکی بر دیگری اهمیت دوچندان پیدا میکند؛ این در حالی است که کتابهای درسی انگیزهها، علایق و نیازهای زنان را نادیده گرفته است و این نادیده گرفته شدن از همان دورههای ابتدایی مشهود است؛ چراکه سیستم آموزشی ما به دلیل متمرکز بودن و تأکید بر محتوا از همان ابتدا این باور را شکل میدهد که بیشترین نقش زنان در خانواده و خانهداری و نهایت شغل برای زنان در خارج از منزل معلّمی است (Abedini et al.