چکیده:
هنجارگریزی، مؤثرترین شکل برجستهسازی زبان است و شامل همۀ شگردهایی میشود که قاعدههای متعارف زبان را بر هم میزنند و به آشناییزدایی میانجامند. هنجارگریزی دستوری برای زدودن غبار آشنایی از زبان شعر به کار میرود و شامل گریز از قواعد صرفی و نحوی حاکم بر زبان است. هر زبان دارای ساختار دستوری خاصی است، اما در شعر این نظم ساختاری به هم میخورد. در حوزۀ بلاغت هم با مجموعه شگردهایی مواجهه میشویم که به منظور برجستهسازی معنایی شعر شکل میگیرند و به نوآوریهای بلاغی منجر میشوند. جستار حاضر با روش توصیفی - تحلیلی بر آن است تا با تأمل در غزلهای «منوچهر نیستانی»، «محمّدعلی بهمنی» و «حسین منزوی»، به شناسایی، دستهبندی و تحلیل شگردهای پایهای که در روند تحول غزل معاصر نقش بسزایی داشتهاند، بپردازد و به پاسخ این پرسشها برسد که فراهنجاریهای پرکاربرد دستوری و شگردهای بلاغی که به برجستهسازی صورت و معنا در غزل نو منجر شده، کدام است و از بین شاعران نامبرده، کدام یک در نو شدن سیمای غزل نقش مؤثرتری داشته است. یافتههای پژوهش، نشان میدهد که شگردهای بلاغی مشترک در غزل این سه شاعر، علاوه بر کاربرد دیگرگونۀ نماد، استعاره، تشبیه، تشخیص و متناقضنما به خاطر قدرت تخیّل و به تصویر درآوردن نادیدهها و ناشنیدههایی است که در ذهن شاعر شکل گرفتهاند. فراهنجاریهای دستوری مشترک در غزل شاعران نامبرده، در دو حوزۀ صرف و نحو، شامل فراهنجاریهای واژگانی، زمانی و نحوی است. میزان بهرهگیری از این شگردها توسط شاعران نامبرده متفاوت است. حسین منزوی با توجه به تکرر و تنوع فراهنجاریهای دستوری و شگردهای بلاغی، از پیشتازان این عرصه محسوب میشود و در نوشدن سیمای غزل نقش بسزایی داشته است.
deviation is the most effective form of highlighting the language and includes all the methods that disrupt the conventional rules of the language and lead to defamiliarization. Grammatical deviation is used to remove the problem of familiarity from the language of poetry and includes avoiding the rules of morphology and syntax governing the language. Every language has a specific grammatical structure, but in poetry, this structural order is ignored. In the field of rhetoric, we come across a set of methods formed in order to highlight the meaning of the poem and lead to rhetorical innovations. The present study , with a descriptive-analytical method, aims to identify, categorize and analyze the basic techniques that have played a significant role in the evolution of contemporary sonnet by reflecting on the sonnet of "Manochehr Nistani", "Mohammad Ali Bahmani" and "Hossein Manzavi" and answer these questions "what are the commonly used grammar and rhetorical technics that have led to the highlighting of form and meaning in the new sonnet, and which of the mentioned poets has played a more effective role in renewing the image of the sonnet. The findings from the study show that the common rhetorical techniques in the sonnets of these three poets, in addition to the use of other symbols, metaphors, similes, recognition and paradoxes, are due to the power of imagination and portraying the unseen and unheard things that have formed in the poet's mind. Grammatical metanormatives common in the sonnets of the mentioned poets in two fields of grammar and syntax include: lexical, temporal and syntactical metanormatives. The extent of using these methods by the mentioned poets is different. "Hossein Manzavi" is considered one of the pioneers of this field due to the frequency and variety of grammatical metanormatives and rhetorical methods, and he has played a significant role in creating the image of sonnet.
خلاصه ماشینی:
جستار حاضر با روش توصيفي - تحليلي بر آن است تا با تأمل در غزل هاي «منوچهر نيستاني »، «محمدعلي بهمني » و «حسين منزوي »، به شناسايي، دسته بندي و تحليل شگردهاي پايه اي که در روند تحول غزل معاصر نقش بسزايي داشته اند، بپردازد و به پاسخ اين پرسش ها برسد که فراهنجاري هاي پرکاربرد دستوري و شگردهاي بلاغي که به برجسته سازي صورت و معنا در غزل نو منجر شده ، کدام است و از بين شاعران نامبرده ، کدام يک در نو شدن سيماي غزل نقش مؤثرتري داشته است .
يافته هاي پژوهش ، نشان مي دهد که شگردهاي بلاغي مشترک در غزل اين سه شاعر، علاوه بر کاربرد ديگرگونۀ نماد، استعاره ، تشبيه ، تشخيص و متناقض نما به خاطر قدرت تخيل و به تصوير درآوردن ناديده ها و ناشنيده هايي است که در ذهن شاعر شکل گرفته اند.
با توجه به صـورت و معناي غزل اين سه شاعر، کدام يک در نو شدن سيماي غزل نقش مؤثرتري داشته است ؟ ١-١) پيشينۀ پژوهش پس از انتشـار کتاب دو جلدي صـفوي (١٣٧٣و ١٣٨٢) که موضـوع هنجارگريزي را در چارچوب الگوي ليچ بررسـي کرد، مقالات و پايان نامه هاي متعددي دربارة هنجارگريزي بر اســـاس اين الگو نوشـــته شـــده اســـت ؛ از جمله : کتاب «اميرزادة کاشـيها» از پروين سـلاجقه (١٤٠١)، مقالۀ «برجسـته سـازيهاي نحوي و واژگاني حسـين منزوي در شـعر» از عذرا نصـيري افراپلي، محمـدرضـــا زمـان احمـدي و بهنـاز عليميرزايي (١٣٩٧) و نيز مقـالـۀ «هنجـارگريزيهـاي محمـدعلي بهمني در قـالـب سـنتي غزل و تجربۀ قالب هاي نوين شـعري» از زهرا نصـر اصـفهاني و مريم مظلومي (١٣٩٧).
Jostari Dar Ghazal-e Ta’sirgozar-e Emrooz (Hooshang Ebtehaj, Simin Behbahani, Manoochehr Neyestani, Hosein Monzavi, Mohammad ‘Ali Bahmani).