چکیده:
مقاله بر موضع تاثیر علم بر عرفی شدن تمرکز دارد و تلاش دارد با بررسی چرایی تاثیر علم بر عرفی شدن چگونگی این تاثیر را نیز نشان دهد. در مسیر پاسخ گویی به سوال فوق به شکل مفصل نظرات حامیان تاثیر علم بر عرفی شدن مورد بررسی قرار گرفت و از نگاه آنان این موضوع به بحث گذاشته شد. در انتها و در پاسخ به این سوال که علل و مکانیسم عرفیشدن چه میباشد؟ این نتیجه حاصل شد که علت تأثیر علم بر عرفی شدن تخالف و ناسازگاری «پیش فرضها و اعتقادات اساسی»، «پیامد ها»، «ویژگی ها»، «تبیین ها» و «روحیه» علمی با دین می باشد. در این وضع یعنی وجود ناسازگاری میان موارد بالا با دین علم از طریق کاهش نیاز به دین یا تغییر نگرش ها و اعتقادات افراد موجب عرفیشدن جامعه میگردد. یعنی علم از یک سو نیاز افراد به دین را کاهش می دهد و از سوی دیگر موجب تغییر در نگرش ها و اعتقادات آنان می گردد و از این طریق عرفی شدن را نتیجه می دهد.
The article focuses on the position of the effect of science on secularization and tries to show why this effect of science on secularization by examining why. In order to answer the above question, the effect of the supporters of science on secularization was examined in detail and the issue was discussed from their point of view. Finally, in response to the question, what are the causes and mechanisms of secularization? It was concluded that the reason for the effect of science on the secularization of contradictions and incompatibility of "basic assumptions and beliefs", "consequences", "characteristics", "explanations" and "spirit" of science with religion. In this situation, it means that the existence of incompatibility between the above cases with the religion of science causes the secularization of society by reducing the need for religion or changing the attitudes and beliefs of individuals. That is, science, on the one hand, reduces people's need for religion and, on the other hand, causes a change in their attitudes and beliefs, and thus results in secularization.
خلاصه ماشینی:
پـیش از عرفـی شـدن دیـن در حوزه های زیر حضور فعال داشت و بالاتر، این حوزه ها تحت تسلط دین قرار داشتند: ١- اداره جامعه ٢- تبیین وقایع و امور و پاسخگویی به سؤالات اساسی بشر (نقـش علمـی دین و نقش آن در فراهم کردن جهان بینی ) ٣- تعیین الگوهای رفتار و تعریف اخلاق (خوب و بدها) ٤- حضور در نهادهای جامعه مانند اقتصاد، بهداشت ، قضاوت ، جنگ و مانند آن (حضور در حوزه های اقتصادی ، سیاسـی ، فرهنگـی و اجتمـاعی ) ٥- تعیـین و تعریـف سلسـله مراتـب اجتماعی و پایگاه افراد.
پس علم توانسته رقیب قدرت مندی برای دین شود و: ١- اداره جامعه را به عهده بگیرد ٢- به تبیین واقعیت و امور بپردازد ٣- به مثابه جهان بینـی ، در کنار جهان بینی دینی قرار بگیرد و به سؤالات اساسی بشر پاسخ گوید ٤- الگوهای رفتـار از علم برخیزند و تعریف اخلاق علمی شود و ٥- از طریق نهادهای تخصصی به جـای نهادهـای دینی کارکردهای اساسی جامعه را انجام دهد (روشن است پیش ازاین علم زمینه برطرف کـردن نیازهای بشر را موجب شده است ).
فرض وجود علل وقایع طبیعی در طبیعت به معنای آن است که می توان ایـن علـل را کشف کرد، دست کاری نمود و در اختیار گرفت و این خود موجب توسعه تکنولوژی شد کـه آن هم به حل بسیاری از مشکلات بشر کمک نمود.