چکیده:
در نیمقرن گذشته، بهویژه پس از انقلاب اسلامی، اسلامیسازی علوم و بهویژه علوم انسانی از مسائل فلسفی مهمی بوده که به آن بسیار پرداخته شده و هنوز نیز مطالب زیادی دربارة آن منتشر میشود. این مقاله تلاش دارد با تعیین دقیق محل نزاع، نشان دهد که اگرچه علم آبجکتیو تلاش دارد که از هرگونه پیرایه دور باشد، اما حتی طبق نظر رئالیستها که به صدق مطابقی علم اهمیت میدهند، چون هیچگاه علم از جهانبینی عالمان رهایی نمییابد، تأثیر جهانبینیهای مختلف همواره در تئوریهای آبجکتیوی که ارائه میدهند، میتواند باقی بماند. جهانبینی اسلامی نیز استثنا نیست و همانطور که علم در دورههای مختلف تاریخی رنگ جهانبینی غالب بر هر دوره را گرفته است، میتواند اسلامی شود. در ادامة مقاله، نظریّة ممتنع بودن علم اسلامی با ذکر یک نمونه از روانشناسی که بر دوگانهانگاری ذهن و مغز مبتنی است، رد میشود. اما اسلامیشدن علم به صورت طبیعی و خودبهخودی با اسلامیسازی آن بهصورت دستوری و تصنّعی متفاوت است. علم را نمیتوان با ممیّزی و سانسور اسلامی کرد، همانطور که نمیتوان با اضافه کردن و اختلاط با گزارههای موجود در متون مقدس به علم اسلامی رسید. در پایان نتیجهگیری میشود که بهرغم امکان اسلامیشدن علم، ولی اسلامیسازی آن نتیجهبخش نیست.
During last half a century, particularly after the Islamic Revolution, Islamization of science and particularly humanities has been among important philosophical discussions, and still a lot is being published on this issue. This paper attempts to identify the exact subject of the discussion, and to show although objective science tries to make distance from every biases, even according to the realists who give priority to the correspondence, the impact of different worldviews on the objective theories they offer still can remain. Islamic worldview is no exception, and as sciences of different historical periods have been effected by the prevalent worldview of the time, it can be effected by the Islamic worldview. Then the theory of impossibility of Islamic science is refuted by the case of mind body dualism in psychology believed differently in Islamic and materialist worldviews. It is noteworthy that science can become Islamic in a natural way and not according to policymaking. Science cannot be Islamized using censorship or mixing it with propositions from the Quran and Hadith. At the end it is concluded that although science can become Islamic, Islamization of science based on censorship and similar artificial means is not fruitful.
خلاصه ماشینی:
این مقالـه تلاش دارد با تعیین دقیق محل نزاع ، نشان دهد کـه اگرچـه علـم آبجکتیـو تـلاش دارد کـه از هرگونه پیرایه دور باشد، حتی طبق نظر رئالیست ها که به صدق مطابقی علم اهمیت مـی دهنـد، چون هیچگاه علم از جهان بینی عالمان رهایی نمی یابد، تأثیر جهان بینی های مختلف همـواره در تئوری های آبجکتیوی که ارائه می دهند، می تواند باقی بماند.
هـدف این مقاله یک مرحله پیش از این جزئیات اسـت و قصـد دارد بـا نگـاهی بـه ادبیـات فلسـفی گسترده ای که در این زمینه تولید شده ، بررسی کند که در مرحلـة نخسـت ، آیـا علـم اسـلامی فی نفسه امکان پذیر است و می توان علوم طبیعی و انسانی اسلامی را تصوّر کرد.
در مرحلة دوم ، اگر علم اسلامی آرزوی محالی نیست ، آیا ممکن است علم بـه صـورت دسـتوری و در اثـر سیاسـت گـذاری ، رنـگ نهادهـای تولیدکنندة خود را بگیرد و ماهیت متفاوتی نسبت به زیست بوم اومانیست و سکولار غربی پیدا کند؟ به عبارت دیگر، آیا همان طور که نمی توان با اعمـال تغییـراتِ دسـتوری در سیاسـت هـای آموزشی در دانشکدة ادبیات ، شاعرانی به لطافت طبع حافظ ، شهریار و پروین تربیت کرد یـا در دانشکدة هنر، کمال الملک و پیکاسو پروراند، علم اسلامی هم پدیده ای است که فقط می توانـد به صورت طبیعی و خودبه خودی پدید آید، ولی هرگونه اسلامی سازی علم به صورت تصّنعی محکوم به شکست است ؟ پاسخ به این سؤالات دغدغة اصلی این نوشتار است .