چکیده:
در این مقاله تاثیر نهادهای دینی و سیاسی بر پایداری حکومتها به عنوان یکی از مهمترین مولفههای حیات سیاسی و نیز از اصلیترین عوامل اقتدار و پایداری حکومتها مورد بررسی قرار میگیرد. در این بررسی به مقایسه نهادهای دینی و سیاسی مورد اشاره در شاهنامه و تاریخ ایرانشهری قدیم و نیز نهادهای سیاسی موثر در پایداری حکومتها از دیدگاه وبر یکی از مهمترین اندیشمندان غربی که نظریهای منسجم و مهم در باب نهادهای سیاسی و عوامل اقتدار و پایداری حکومتها ارائه داده است پرداخته میشود. در این مقاله از روش تحلیل متن بهره برده شده است و نظریه لئو اشتراوس در باب بررسی متون کهن مورد توجه قرار گرفته است. نتیجه نظری این مقاله این است که نهادهای دینی و سیاسی در بقای حکومتها نقش تعیین کنندهای دارد ولی بسته به سیاستهای کلان حکومت اثر آن در پایداری دولتها متغیر است، یعنی نهادهای سیاسی در ارتباط با سیاستهای کلان حکومتها نقش ایفا میکنند. در یک حکومت ایدئولوژیک نهادهای سیاسی در اختیار صاحبان سلطه قرار دارد و از طریق آن نهادهای سیاسی، ایدئولوژی تداوم سلطه و به بیان دیگر پایداری حکومت را اعمال میکنند، دراین نوع حکومتها عموما تخصص فدای تعهد به ایدئولوژی میشود، در حالی که در حکومتهای دموکراتیک نهادهای سیاسی، دربستر یک سیستم از پیش تعریف شده و سازمان یافته، در جهت اصلاح روشهای اداره خوب کشور، گردش نخبگان و بهبود زندگی شهروندان عمل میکنند.
In this article,the influence of religious and political institutions on the stability of governments is examined as one of the most important components of political life and also one of the main factors of the authority and stability of governments. In this study,we compare the religious and political institutions mentioned in the Shahnameh and the history of old Iranshahri,as well as the political institutions effective in the stability of governments from the point of view of Weber,one of the most important western thinkers. It has been submitted and will be paid. In this article, the method of text analysis has been used and the theory of Leo Strauss regarding the study of ancient texts has been taken into consideration .The theoretical conclusion of this article is that religious and political institutions have a decisive role in the survival of governments,but depending on the macro policies of the government,its effect on the stability of the governments varies,that is, political institutions play a role in relation to the macro policies of the governments. In an ideological government, political institutions are at the disposal of the rulers, and through those political institutions, they apply the ideology of the continuation of domination and in other words the stability of the government.In this type of government,expertise is generally sacrificed for commitment to ideology,while in democratic governments Political institutions, based on a pre-defined and organized system, work to improve the methods of good governance of the country,circulation of elites and improvement of citizens' lives.
خلاصه ماشینی:
چـون طبقه اهل قلم در ارتباط خود با اهل شمشير يعني ترکـان خـوارزمي بـه بن بسـت منـافع گرفتـار شـده بودند، بنابراين به سوي استقبال از مغولان تغيير جهت داد امـا ايـن وظـايف و شايسـتگي هـا در امـور وزارت حکومت سلطان محمد خوارزمشاه ، در استانه حمله مغول دچار پريشاني قابل ملاحظـه اي بـود به اين ترتيب که يکي از اعضاي ديوان سالاري دولت خوارزمشاهي به نام بدرالدين عميد( قطب الـدين حبش عميد) که بنابر نوشته نسوي وزير سلطان در بلاد ترک بـود بـا خوارزمشـاه مخالفـت و دشـمني داشت (شهرياري ، ١٤٠٠).
نتايج حاصل از اين پژوهش به طور مستقيم ربطـي بـه مسـأله زوال و پايداري حکومت از منظر ديوان سالاري ندارد اما همين امر که نشان مي دهـد نظـام ديـوان سـالاري در ايران قدمتي تاريخي دارد و در طول تاريخ بنا به موقعيت ها و شرايط مختلف تاريخي و ضـرورت هـا ونيازها ، دستخوش تغييرات و تحولات متعددي گرديده امـا پابرجـا مانـده ،خـود نمونـه اي از مسـأله پايداري است .
از ايـن رو مي توان گفت که با مطالعه دقيق و روشمند شاهنامه فردوسي امکان شناسايي اسـباب زوال و پايـداري حکومت هاي ايراني وجود دارد و اين امکان نه تنها در بخش تـاريخي شـاهنامه ، بلکـه در دوره هـاي اسطوره اي آن نيز وجود دارد بنابراين در ايران از ابتداي پيدايش فرهنـگ و تمـدن خـط و زبـان و در نخستين نمونه هاي تجلي فکر جمعي مسأله زوال و پايداري مورد توجه بوده است .