چکیده:
خاورشناسی در آلمان سابقه ای دیرینه دارد. پس از صدور مجوز انتشار ترجمة قرآن کریم توسط مارتین لوتر که در راستای اهداف تخریبی علیه اسلام بود، ترجمه های قرآن کریم رو به رشد گذاشت.مطالعات عربی ـ اسلامی و عبری ـ یهودی در آلمان نیز روندی صعودی به خود گرفت. در مطالعات خاورشناسی آلمان نیز دو رویکرد رشد یافت:اول، رویکرد جستجو برای یافتن مشابهت هامیان کتب دینی و دیگری، رویکردنقادی کتب مقدس.این مقاله بر آن است که این دو رویکرد را توضیح دهد.
خلاصه ماشینی:
ترجمه لوتر از عهدین و چاپ و انتشار گسترده آن، همزمان با صدور مجوز ترجمه قرآن کریم و فزونی ترجمه ها، و پس از آن رشد مطالعات عربی ـ اسلامی و عبری ـ یهودی در آلمان، نتایج ذیل را به دنبال داشت : الف) شناخت وجود رابطه میان داستانهای قرآن و داستانهای تورات و انجیل، و تلاش برای پژوهش در مورد حقایقی که ممکن است عقل انسانی پذیرای آنها باشد.
در اینجا این سؤال مطرح است : اگر زبان شناسان تطبیقی معتقد بودندکه پدیده های مشترک میان زبانهای یک گروه زبانی پدیده های زبانی ارث برده شده از زبان اصلی (زبان مادر) هستند و آن زبانی نزدیکی بیشتری با زبان مادر (مرجع) دارد که ویژگیهای قدیمی را بیشتر حفظ کرده باشد، (هر چند تاکنون در تعیین آن موفق نشده اند) چرا این روش در زمینه مطالعات کتب دینی به کار گرفته نمی]شود؟ به این معنا که تشابه میان داستانها و عقاید دینی، بازگشت به وجود اتحاد منبع و مرجع آن ادیان دارد و کتابی که در زمان نزول تدوین شده و حفظ گردیده و تاکنون تغییر و تحریفی در آن رخ نداده همان متن و حیانی اصلی است، و همان متن وحی شده است و کتابهایی که اصحاب آن کتاب به تحریف و تغییر آنها اعتراف دارند در واقع متونی هستند که از متن اصلی یعنی متن وحیانی دور گشته اند؟ از گفته های بالا آشکار می گردد که پیش روی ما سه دیدگاه متباین از خاورشناسان وجود دارد: 1.