چکیده:
نگاهی به ساختار شکلی و ماهوی تمامی حاکمیتها بطور عام و دولتها بعنوان قوای مجریه در تمامی کشورها،
نشان میدهد که از زمان شکل گیری ساختار کلاسیک دولت – ملتها تاکنون ، بجز دو ساختار سیاسی هرمی
که در راس آن یک نفر بعنوان پادشاه ، رهبر یا رئیس دولت مادام العمر قرار دارد و یک ساختار دیگرکه
بصورت دسته جمعی و توزیع قدرت بین گروهها و اشخاص حقوقی عمومی مختلف اعم از رئیس جمهور،
نخست وزیر، یا هیات وزیران تقسیم شده ، شکل دیگری از اعمال حاکمیت را سراغ نداریم . تا دو دهه قبل
اعمال قدرت حاکمیت دولتها در درون مرزهای مشخص ، محدود و دیوار کشیده کشورهای مشخص با
جمعیتی معین که بوسیله کد ملی، رنگ چشم ، اثر انگشت ، تلفن همراه و میکروچیپ های درون کارتهای
بانکی، بصورت مداوم تحت نظر و کنترل هستند، ساختار کلاسیک دولت – ملتها جواب میداد. اما بحث بر
سر این است که امروزه در دنیای کوچک شده و دهکده ی الکترونیک جهانی، سرنوشت و آینده دولتها به
کدام سو میرود؟ آیا میتوان درون مرزهای جغرافیائی، ملتی را محدود به انتخاب یک سیستم واحد و افرادی
معین کرد که بوسیله قانون و ضمانت اجراهای قانونی که خودشان نوشته اند و نسخ ، اصلاح ، لغو، جایگزین یا
تغییر میدهند، اداره کرد؟ مردم درون مرزها فقط حق دارند بمانند و بین آنها یکی را انتخاب کنند و یا بروند
و در جائی دیگر و افرادی دیگری، قانونی دیگر و اجباری دیگر را تحمل کنند! پس تکلیف چیست ؟ آینده
دولتها، ملتها را مجبور به کدام اجبار حقوقی میکند؟ اکنون که ترکیب خواستها و اراده های عمومی ملتها و
شکل برآورده نمودن نیازها تغییر یافته ، آینده دولتها کدام شکل و ساختار را به خود میگیرد؟
خلاصه ماشینی:
قصد داريم تغييرات تکنولوژيک ارتباطي مردمان دنيا و همچنين اشتراک گفتمانها، خواستها، اراده ها، و تجربيات ايشان با همديگر و مهمتر از همه شفافيت هاي بوجود آمده در فضاي رسانه اي حقيقي و مجازي را مورد بررسي تا متوجه شويم که اين وضعيت جديد، چه تصوير و تصوري از آينده دولت و حکومت در برابر چشمان ملتهاي اميدوار قرار داده و چه نگرانيهايي را براي آن دسته از ملتهاي تقريبا راضي از شرايط موجود بوجود ميآورد؟ ملتهائي که سالهاست تجربه زيست در آرامش حکومتهاي دمکراتيک و بي حاشيه را دارند.
در آينده شفاف و روباز جهان سياست و اشتراکات فرهنگي و علمي و تقريبا، زباني مردم جهان ، دولتها چگونه ميتوانند به بهانه امنيت ملي و اقتدار حاکميت سياسي خودشان در داخل و خارج مرزهاي جغرافيائي، واقعيتها را پنهان و پنهاني ها را عيان جلوه داده و مردم را نامحرم دنياي سياسي و پستوهاي ديپلماتيک خود بدانند؟ اصلا اين امکان وجود خواهد داشت که مرزها را بدين شيوه پررنگ و قطور، و دسته بندي هاي کلاسيک را براي مردمان در نظر گرفت و بواسطه همين اختلافات رنگي و پوچ ، افکار مردم و مديران کارآمد در بدنه حاکميتها را به سمت و سوئي که ميخواهند، سوق بدهند؟ به اعتقاد بسياري از نوانديشان و فن سالاران عرصه رسانه اي و سياسي، به لحاظ اصول حاکم بر نظم نويني که براي جوامع بشري در يکصد سال آينده تعريف شده و ميشود، ديگر نميتوان جهان را به شکل گذشته اداره نمود.