چکیده:
در این مقاله یکی از اشعار مهدی اخوان ثالث(1369ـ1307هـ .ش) به نام «باغ من» شرح و تفسیر شده است. این شعر از نظر تازگی تصاویر، ترکیبات نو، پیوند استوار فرم و محتوا و انسجام در محور عمودی از شیواترین سرودههای اخوان و بلکه از بهترین یادگارهای شعر معاصر ایران است.در این شعر پاییز هم موضوع شعر است و هم الگوی انتخاب قافیه؛ شبیه به آنچه در «زمستان» سرودة دیگر اخوان نیز دیده میشود. از منظری دیگر این شعر سرشار است از تشبیهات، استعارات و ترکیبات تازه که شاعر آنها را با واژگان کهن و خارج از نرم زبان امروزی در هم آمیخته و این آمیزش نو و کهنه از ویژگیهای سبک شخصی او به شمار میرود.نگارنده در تحلیل شعر «باغ من» به جنبة نمادین شعر اخوان هم توجه داشته و کوشیده است تا لایههای چندگانة معنایی یا مفاهیم متعددی را که در این شعر نهفته است آشکار سازد.
خلاصه ماشینی:
"ساز او باران، سرودش باد جامهاش شولای عریانیست ور جز اینش جامهای باید، بافته بس شعلة زر تار پودش باد گو بروید یا نروید هر چه در هر جا که خواهد یا نمیخواهد، باغبان و رهگذاری نیست باغ نومیدان، چشم در راه بهاری نیست گر ز چشمش پرتو گرمی نمیتابد، ور به رویش برگ لبخندی نمیروید؛ باغ بیبرگی که میگوید که زیبا نیست؟ داستان از میوههای سر به گردونسای اینک خفته در تابوت پست خاک میگوید باغ بیبرگی خندهاش خونی است اشکآمیز جاودان بر اسب یالافشان زردش میچمد در آن پادشاه فصلها، پاییز.
لیکن در این زمان بیمرد ماندهای پاییز ای بیوة عزیز غمانگیز مهربان (همان: 31) اخوان از این عناصر موسیقایی شعر کسرایی چشمپوشی کرده ولی ترکیبات و تعبیراتی از آن را در هر دو شعر خود یعنی «زمستان» و «باغ من» به کار برده است: I.
زبان در بررسی شعر از منظر زبانی وجود و حضور ترکیبات نو جلب توجه میکند: پوستین سرد نمناک/ باغ بی برگی/ سکوت پاک غمناک/ شولای عریانی/ شعلة زر تار پود/ باغ نومیدان / تابوت پست خاک / پادشاه فصلها از همین منظر، آرکائیسم (باستانگرایی) زبانی شعر نیز از دو جنبة واژگانی و نحوی بررسی میشود: الف) باستانگرایی نحوی (استفاده از ساختارهای دستوری کهن): مصراع «ور جز اینش جامهای باید» ساختاری قدیمی دارد؛ اضافه کردن «ش» به ضمیر اشاره «این» که در اصل مضافالیه «جامه» است و استعمال «باید» در نقش فعل سوم شخص مفرد از مصدر بایستن، هر دو از کاربردهای متداول در شعر سبک خراسانی است."