چکیده:
در این مقاله،نخست به توسعه فرهنگی و جایگاه فرهنگ در رویکردهای سهگانه فرهنگپذیری،توسعه خودمحور و توسعه درونزا پرداخته میشود.در رویکرد توسعهء درونزا به سه بعد خودباوری فرهنگی، پالایش فرهنگی،و ضرورت ارتباط آگاهانه با فرهنگهای دیگر نگاهی افکنده میشود.رابطهء توسعه فرهنگی و توسعه اقتصادی و ابعاد نگرشی در توسعه فرهنگی در ادامه مورد بررسی قرار میگیرد و ابعاد نگرشی در هشت بعد نگرش به ذات و سرشت انسان،نگرش به رابطه با طبیعت،نگرش به زمان،نگرش به روابط افراد در جامعه،نگرش به مبنای فلسفه زندگی،نگرش به ارتباط با ماوراء الطبیعه،نگرش به رابطه با جوامع دیگر و رابطه انسان با علم تجزیه و تحلیل میشود.سپس به مناسبات میان فرهنگ و توسعه بذل توجه میشود که تأثیرات مفهومی توسعه فرهنگی بر معنای عمومی فرهنگ را شامل میگردد.در ادامه،رابطهء میان توسعه فرهنگی با استراتژی فرهنگی و سیاست فرهنگی مورد مطالعه قرار میگیرد. سپس سطوح فرهنگ در سه عنوان بنیادی،تخصصی و عمومی تفکیک شده به رابطهء سطوح مختلف با تبادل و تحول فرهنگی پرداخته میشود.باورها و نگرشهای فرهنگی خاصی نیز قابل اشارهاند که لازمه توسعه بهشمار میروند که در این مقاله در ده عنوان باور به اصیل تغییر و دگرگونی در جامعه و هستی،باور به ضرورت توسعه علمی،اعتقاد به استعداد و توانایی خارق العاده انسانی در تسلط بر طبیعت و نیز تواناییاش در اصلاح امور اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی،باور و نگرش مثبت به زندگی،اهمیت دادن به امر دنیوی و سعی در کسب موفقیت در زندگی،مآلاندیشی و آیندهنگری و برنامهریزی درازمدت برای آینده،باور به حرمت کار و فعالیت بشری در زندگی،باور به اهمیت برنامهریزی و سازماندهی،باور به نظم اجتماعی و حاکمیت قانون در میان افراد،و پرورش روحیه انتقاد و انتقادپذیری در جامعه،بررسی میگردد.در پایان موانع فرهنگی توسعه در ایران مورد اشاره قرار میگیرد.
خلاصه ماشینی:
"باورها و نگرشهای فرهنگی خاصی نیز قابل اشارهاند که لازمه توسعه بهشمار میروند که در این مقاله در ده عنوان باور به اصیل تغییر و دگرگونی در جامعه و هستی،باور به ضرورت توسعه علمی،اعتقاد به استعداد و توانایی خارق العاده انسانی در تسلط بر طبیعت و نیز تواناییاش در اصلاح امور اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی،باور و نگرش مثبت به زندگی،اهمیت دادن به امر دنیوی و سعی در کسب موفقیت در زندگی،مآلاندیشی و آیندهنگری و برنامهریزی درازمدت برای آینده،باور به حرمت کار و فعالیت بشری در زندگی،باور به اهمیت برنامهریزی و سازماندهی،باور به نظم اجتماعی و حاکمیت قانون در میان افراد،و پرورش روحیه انتقاد و انتقادپذیری در جامعه،بررسی میگردد.
مطابق اصول پذیرفته شده در مورد توسعه فرهنگی،در نقد آرای"توینبی"میتوان گفت خودباوری فرهنگی و تقویت عناصر مثبت فرهنگ خویش و طرد عناصر منفی،تکیهگاه مطمئنی به وجود میآورد که این امر همراه با گزینش آگاهانه عناصر مثبت فرهنگ جوامع پیشرفته صنعتی، مانع جذب شدن در فرهنگ آنها و همچنین مانع اختلال،بینظمی و بیهنجاری فرهنگی میشود.
در تعریفی دیگر نیز گفته شده است که"منظور از توسعه فرهنگی دگرگونی است که از طریق تراکم برگشتناپذیر عناصر فرهنگی(تمدن)در یک جامعه معین صورت میگیرد و بر اثر آن،جامعه کنترل مؤثری را بر محیط طبیعی و اجتماعی اعمال میکند.
به عبارت دیگر از طریق سنت و بهرهگیری از عناصر پویای آن میتوان به رشد و توسعه دست یافت؛مشروط بر آنکه جامعه که عزم دگرگونی دارد،پیش از هرچیز،تعریف پذیرفتهشدهای از فلسفه حیات و جهانبینی خود عرضه داشته در همان راستا مفهوم جدیدی از فرد،حقوق،تکالیف او،دولت و میزان سلطه و اقتدار آن،آزادی،عدالت،قانون،مردمسالاری و آنچه با توسعه انسانی مربوط است ارائه دهد؛زیرا ساختار یک جامعه به لحاظ کمی و کیفی ارتباط تنگاتنگ با فرهنگ آن دارد03."