خلاصه ماشینی:
"آیا این دستورات فرمانی است عمومی که همهء آنان را به زندگی مسالمتآمیز و کوشش در جهت نابودی شرک و رب قرار گرفتن بعضی از انسانها نسبت به بعضی دیگر، دعوت مینماید؟آیا تحقق این ارزشها جز با همکاری و همفکری آنان با یکدیگر امکانپذیر خواهد بود؟ بنابراین قرآن کریم تنها به رفع ظلم و ستم از اقلیتها همت نگماشته بلکه از آنان میخواهد که در زمینهء تحقق ارزشهای الهی و انسانی فعالیت کنند و بالطبع لازمهء آن، همان آزادی سیاسی و اظهار نظر در جهت پیشرفت و تکامل اجتماعی جامعه باشد و بعلاوه آنها برای دفاع از حقوق خود که اسلام برای آنان قائل شده نیاز به نمایندگانی دارند که هنگام تصویب قوانین حضور داشته و از حق آنها دفاع نمایند تا با رسیدن به حقوقشان،زمینههای همکاری بیشتری بین آنان و مسلمین فراهم گردد.
و به دنبال این گونه هممکاریها و در نتیجه آن اکنون شاهد یک تجربه قوی و پربار برای تشکیل یک دولت اسلامی مبتنی بر مسألهء ولایت فقیه هستیم پس پذیرفتن آن روال به معنای تأیید کلی قدرتمندان حاکم در آن زمان نبوده است و این نکته شایان تذکر است که شاهان علیرغم ستمهایی که به مردم روا داشتهاند از این جهت همیشه مظلوم بودهاند که اگر گاهی هم کار قابل تحسینی انجام داده و مواردی را به عدالت برگزار کردهاند مردم همهء آنها را نادیده گرفته و همواره خطاهای آنان را در نظر آوردهاند و شاید هم در این رابطه حق با مردم بوده باشد ولی انصاف نیز خود چیزی است که نباید آن را فراموش کرد."