خلاصه ماشینی:
"(7) این که انگیزهی او بر اعلان مخالفت اشعری با معتزله و طرح مکتب جدید دقیقا چه بود، کاملا روشن نیست، ولی با توجه به آرا و نظریات وی دربارهی موضوعات کلامی مورد اختلاف میان معتزله و اهل حدیث، و مخالفت وی با هر دو گروه میتوان حدس زد که وی در صدد ارایهی طرحی برای اصلاح عقاید دینی از لغزشهایی که بر پایهی عقلگرایی معتزله و ظاهریگرایی اهل حدیث احساس میکرد برآمد و به تعدیل آن دو مبادرت ورزید.
خود و با علم کامل به تفکرات معتزلی و با آگاهی از آرای نحل و مکاتب دیگر مکتب جدیدی را در آغاز سدهی 4ق پیریزی کرد که در مخالفت با فردگرایی معتزله و موافق با اتکای به قرآن، سنت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و آثار فکری سلف بود.
صعود و نزول مکتب اشعری تقابل اندیشهی اشعری و معتزلی به همراه تغییرات ساختار حکومتی عباسی و حمایت برخی از سلاطین عباسی از فکر اهل حدیث و در نهایت از اندیشههای اشعری، مایهی آن شد که با شکست «اعتزال» ، مذهب اشعری به سرعت گسترش افتد و مقبول طبع متفکرانی شود که میخواستند برای راه سنتی شرع، وجوه عقلانی بیابند، اما پس از دورهای طریق اعتزال به گوشهای گذاشته شد و مذهب اشعری رسما در اوج قدرت قرار گرفت (به ویژه در دورهی رونق نظامیهها).
اقوال اشعری را در مصادر زیر میتوان به دست آورد: الإبانة عن اصول الدیانة، سراسر کتاب؛ اللمع فی الرد علی أهل الزیغ والبدع، سراسر کتاب؛ مقالات الإسلامیین، ص 298، 454 455؛ الفرق بین الفرق، بغدادی، ص 199 204، 211 212؛ الملل و النحل شهرستانی، ج1، ص 145 170؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج8، ص 435."