چکیده:
سیدحسین نصر در این نوشته در ابتدا به تبیین اصول بنیادینی که پس زمینه
اندیشه اسلامی در باب آزادی را شکل میدهد میپردازد و بر این باور است که، مفهوم مدرن
آزادی از آنچه در اسلام و تمدن اسلامی نهفته، متمایز است. آن گاه از حوزههای چهارگانه دانش
همانند فقه، کلام، فلسفه و تصوف یاد و مفهوم آزادی را از منظر فقها، متکلمان، فلاسفه و
صوفیان کاوش کرده است. در واپسین بخش نوشته مذکور تحقق آزادی در تمدن اسلامی مورد
تأمل واقع و به ویژه بر جنبههای حمایت گرایانه دین و علما از آزادی مردم در برابر سرکوب
نظامهای مستبد اشاره شده است. وی بر این باور است که آزادی در مفهوم اصیل و اسلامی آن،
مفهومی درونی و همان رهایی است، که در قالب دیدگاههای صوفیان و متصوفه قابل توجه
است. در ضمن مباحث گریزی نیز بر رگههای آزاداندیشی در تمدن اسلامی دارد.
خلاصه ماشینی:
"اما در معنایی کلیتر و نه به ضرورت محدود به خود اصطلاح تخصصی حریت، فقه آزادی انسان را در بستر و بافت شریعت، که نه تنها راجع به رابطه خودمان با خدا بلکه همچنین راجع به رابطهمان با طبیعت، دیگر انسانها و حتی خودمان است تعریف و تعیین میکند، ازاینرو ما آزاد نیستیم هر کاری که میخواهیم با زندگی خودمان که ما خالق آن نبودهایم انجام دهیم.
شریعت همچنین محدودیتهایی را برای آزادی انسان قرار میدهد، اما در مقابل به زندگی انسان، ویژگی مقدس و خدشهناپذیری میبخشد که در جای خود آزادی درونی بیشتری را ممکن میسازد و در نهایت اینکه محدودیتهایی که از سوی شریعت تحمیل میشوند در جهت زدودن برخی احتمالها و آزادیهای ارتکاب گناه از زندگی انسان و ایجاد حد بالای توازن و اعتدال در اجتماع انسانی است که در این صورت به مثابه پایه و اساسی بیرونی برای زندگی درونی عمل میکنند، که منجر به آزادی در کلیترین مفهومش میشود.
باید به یاد سپرد که، آزادی مفهوم اساسی جامعه اسلامی در طول دوره تاریخ تمدن فاخر و عظیم اسلام نبوده است، بلکه در مقابل میتوان از مفهوم فربه دیگر فلسفه سیاسی، یعنی عدالت، یاد کرد که در اندیشه اسلامی، رگههای قابل مشاهدهای میتوان از آن سراغ گرفت.
آنجا که بر این باور است که «فیلسوفهای متأخر اسلامی مانند ملاصدرا بهطور عموم بیشتر به بحث کلامی و مذهبی درباره اراده آزاد و جبر پرداخته و از توجه به بحثهای راجع به فلسفه سیاسی، به شکلی که در فلسفه فارابی یا ابن رشد وجود داشت، اجتناب کردند."