خلاصه ماشینی:
در خیلی از موارد واژه مشکل به موقعیتی ذهنی اطلاق میشود که جنبه عینی آن برای دیگران مکشوف نیست؛یعنی فرد حس میکند که صاحب مشکلی است حتی اگر دیگران مشکل را حس نکنند و یا به انکار آن بپردازند.
بطور مثال روشی که از طرف مدیریت برای انگیختن افراد درجهت ارتقای کیفیت-با وجود منابع خام مناسب، دستگاههای جدید و نیروی انسانی ماهر و بازار مطلوب-در نظر گرفته شده فقط در کوتاهمدت تاثیر داشته و در درازمدت تاثیر خود را از دست داده است؛و یا در جلسات حل مناقشات معمولا همهچیز بخوبی تمام میشود،ولی وقتی افراد به سر کارشان بازمیگردند،دوباره همان اختلافات قبلی بروز میکند.
«یا در عرض 6 ماه راهحل مناسبی برای موقعیت پیشآمده پیدا میکنی یا پروژه بطور کلی کنسل میشود»؛«یا کیفیت محصول به هر طریقی که شده باید بهبود پیدا کند و یا کس دیگری جای شما را خواهد گرفت»،و از این قبیل موقعیتها که مسئله بودن یا نبودن فرد با ایجاد تغییر و تحول و حل مشکل رابطهء تنگاتنگ برقرار میکند.
بطورکلی زمانی که فرد با مشکلی برخورد میکند از لحاظ زمانی و فکری به موضوع نزدیکتر است و انرژی و آمادگی بیشتری را برای حل خلاق مشکل دارد.
در این هنگام فرد یا سازمان با تودهای از مشکلات مواجه است که در (به تصویر صفحه مراجعه شود) *روش بررسی طیفی ایدهها یکی از موثرترین روشها برای بررسی ایدههای ارائه شده است.
این اصل تاکید زیادی بر این مسئله میکند که اعمال و یا افکار ناتمام در ذهن افراد بیشتر به صورت ناخودآگاه باقی میماند و بطور مداوم فرد را تحت فشار قرار میدهد.