خلاصه ماشینی:
"تلاش برای فهم گذشته با اصطلاحات تجربههای بازیگران اجتماعی به گذشته اجازه میدهد تا رها از تئوریهای خشک تخصصی به حوزههای فهم هر انسان وارد شود و همزمان پایهء نقد موضوعات جهانی در زمان حال را ایجاد کند به حرکت از تئوری و گرفتن دادههای تفسیر شده از آن نیاز مبرمی وجود دارد.
همیشه فاصله از«متن»و انتقاد ذهنیات و«هوشیاری کاذب»مرا بهکار میاندازد،فرهنگ مادی که توسط باستانشناس کشف میشود،ممکن است با فرضیات ما تطابق نداشته باشد چرا که با نقوش فرهنگی«دیگری»سازماندهی شده است(نقوشی از سازمان اجتماعی تا پسماندههای انباشته شده فرهنگ مادی گذشته با تفاسیر و فرضیات ما مقابله میکند چرا که نه فقط به صورت معنادار بلکه به شکل عملگرایانهای نیز سازماندهی شدهاند (Hodder,1989a) به عبارت دیگر ما فقط فرضیات را تفسیر نمیکنیم بلکه با عینیاتی سروکار داریم که تأثیراتی در فرهنگ غیرمادی دارند،مثل دنیای اکولوژیکی که از ترکیب ماده و انرژی در اختیار ما قرار گرفته است.
عینیت میتواند به ما برای تعریف گذشته به شکل متمایزی کمک کند و هرمونتیک میتواند همین نقش را در فهم معانی کلی و جزیی و روشهای پرسش و پاسخ به عهده گیرد اما این انعکاس انتقادی است که معنای آن را به ما نشان میدهد.
این اصل دوم شامل حوزههای معنا از نوع اختیاری و تاریخی است که هرگز با استفاده از راه هرمونتیکی کل-جزء قابل تفسیر نیستند زیرا در آنها معانی انتزاعی در مورد اعمال اجتماعی استفاده شده و بنابراین اثرات الگوهای مکرر در فرهنگ مادی و ساماندهی ارتباطات فضایی و زمانی را مشهود میسازد.
گذشته با آرای بسیار تفسیر و استفاده میشود و در این راه تنها یک وسیله برای رسیدن به هدف وجود ندارد،اما منبع مورد نیاز باستانشناسی تفسیری است."