خلاصه ماشینی:
"در طول تاریخ دولت اسراییل، نیروهای دفاعی اسراییل،ابزاری کنترل بودهاند؛چه این سیاستها دفاع از کشور بوده باشد و چه ایجاد شهرکهای جدید در مرزها و یا کمک به جذب صدها هزار مهاجر تازه که به صفوف ارتش میپیوندند و یا برقراری گفتوگوهای استراتژیک با کشورهای مختلف،از جمله ایالات متحده و نیز کنترل سرزمینهای اشغالی و ساکنان آنها.
واقعیت،این است که نیروهای دفاعی اسراییل یکشنبه پس از ایجاد دولت اسراییل به وجود نیامده است،بلکه ارتش، ریشههای عمیقی در دوره قبل از تشکیل دولت دارد،چرا که آبادی نشینهای یهودی طی دهها سال یک سیستم دفاعی زیرزمینی در کشور به وجود آورده بودند که به مردم آموزش میداد،در جمعآوری سلاح اقدام میکرد و بسیاری از نیروهای جوان آنها در ارتشهای متفقین،آموزش دیده بودند.
این عوامل،دکترین اسراییل را شکل میداد و همین امر،موجب گردید تا استراتژی کلی ارتش،تدافعی باشد،اما در سطح عملیاتی،عمدتا بر تهاجم مبتنی بود و به دلیل آنکه اکثر مراکز جمعیتی کشور نزدیک مرزها بودند،تصمیم گرفته میشد که در هر جنگی،اسراییل بلافاصله درصدد زدوخورد در آن سوی مرزها برآید و نهایتا سعی نماید تا به یک پیروزی سریع دست یابد.
زیرا در دوره اول،سازمان نظامی که برای استقلال اسراییل میجنگید،کوچک،غیر سازمان یافته و دارای تسلیحات کوچک و نه چندان پیشرفته بود و بدتر از همه،سالهای پس از جنگ-که از سال 7491 شروع شد و در 9491 پایان گرفت-شدیدا منجر به تضعیف روحیه اسراییل گردید.
در دوره دوم(37-9491)،پیروزیهای نظامی بزرگی برای اسراییل حاصل شد و به واسطه حملات ایذایی و مانورهای سریع علیه ارتشهای آماده مصر،اردن و سوریه، نظامیان اسراییل اعتبار و منزلت ویژهای در کشور حاصل کردند و ژنرالها به قهرمانان ملی تبدیل شدند و احزاب سیاسی پس از پایان خدمت نظامیان در پی جلب آنها برآمدند."