خلاصه ماشینی:
"تا اواخر دهه 0691،شرکتهای چندملیتی قادر نبودند در هرگوشهای از دنیا فعالیت داشته باشند،اما از دهه 0691 به بعد آنها توانستهاند حیطه و کار خود را در سطح جهان گسترش دهند و این موضوع به علت گسترش ارتباطات و کاربرد تکنولوژی پیشرفته در زمینه اطلاعرسانی، تحولات مهم در زمینه سازماندهی شرکتها-بهویژه ایجاد مراکز کار منطقهای و ظهور و رشد بازارهای سرمایه بین الملل-تحقق پیدا کرده است.
از دهه 0891 به این طرف،دولتها برای اجرای سیاستهایی چون آزادسازی دادوستد بین کشورها و کاهش تنظیم بازار اقتصادی و کاهش میزان مالیات برای شرکتها اولویت قایل شدهاند،البته قشر سرمایه دار همواره قادر نیست به درصد سوددهی بالایی دست پیدا کند و از اینرو باز هم تضمینی وجود ندارد که سرمایه بتواند در شرایط ایدهآل اقتصادی بسر ببرد و رشد پیدا کند و از این طریق از وقوع رکود اقتصادی،جلوگیری به عمل آید،بنابراین،در آمریکا-علی رغم تلاشهایی که دولتهای ریگان و بوش برای افزایش درصد رشد اقتصادی و تأمین منافع قشر ثروتمند و صاحبان شرکتهای بزرگ کشور انجام دادند-باز هم سرمایه نتوانست به طور کامل رشد پیدا کند و در نتیجه قشر ثروتمند جامعه و اقشار دیگر قادر نبودند به طور کامل در عرصه اقتصادی به موفقیتهایی نایل آیند.
اما اجرای سیاستهای کینزی از سوی دولت،کمکم با مشکلاتی روبهرو شد و از آنجا که بیکاری و تورم،رشد قابل توجهی یافت،سیاستهای کینزی دولت نمیتوانست به رفع معضلات مذکور کمک کند،البته دغدغه اصلی صاحبان شرکتهای بزرگ آمریکا این بود که چگونه از کاهش نرخ بهرهوری جلوگیری کنند و در این راستا آنها از طریق کاهش هزینههای تولیدی- بهویژه کاهش هزینه کار-اقداماتی جهت تأمین منافع خود انجام دادند."