خلاصه ماشینی:
"میگویند تنها یک ارزش، یک چیز ابدی وجود دارد که میتوانیم آن را ایکس (X) بنامیم، و اینکه دانشمند به آن نام حقیقت داده و هنرمند آن را زیبایی نام نهاده.
لازم نیست این شیء/موضوع ساختهء دست انسان باشد؛ غروب آفتاب یا یک دسته گل و یک درخت نیز ممکن است در شما چنین احساسی به وجود آورد تا جملهء«چه زیباست!»را بر زبان آورید.
پس میبینید که هیجانی که از یک اثر هنری به ما دست میدهد،بیشتر،هیجان ناشی از دیدن روابطی است که پیش از این وجود نداشتند،از دیدن جنبههای کاملا متفاوت زندگی که در یک الگو متحد شدهاند.
وقتی خوشحالیم فریاد میزنیم یا جستوخیز میکنیم،وقتی غمگینیم به ما احساس اندوه دست میدهد[و میخواهیم گریه کنیم]اما این احساس باید بیان شود(یعنی مثل آب لیمو به بیرون فشار داده شود).
همهء هنرمندان برای انجام یک کار تلاش میکنند،فقط روش کارشان تفاوت دارد،هنرها دو نوع مادهء اولیه دارند:یکی مواد «مکانگیر»مثل رنگ،سنگ،گل،و دیگری مواد«زمانگیر» مثل کلمات،صداها،حرکات دست و پا و حرکات صحنه.
موسیقی صداهای بیمعنی را مادهء خام اولیه خود قرار میدهد،ادبیات آن (تصویرتصویر) صداهای معنی داری را که به آنها کلمه میگوییم به کار میبرد.
اما وقتی که کلمهای همچون نت پیانو،اجازهء ارتعاش آزادانه داشته باشد،نه تنها معانی ضمنی در آن زنده میشود بلکه گاهی معانی کاملا جدید دیگری و شاید حتی کلمات دیگری به ذهن متبادرمیگردد.
قالبهای ادبی اما ادبیات شاخههای مختلف دارد و برخی شاخههای آن بیشتر از دیگر شاخهها از کلمات بهرهبرداری میکنند."