چکیده:
دارد.در واقع هر رهیافتی مسبوق به یک نگاه کلان فلسفی به مقوله معرفت و ذهن انسان است.این دو رهیافت را میتوان نشانهگرایی و پیوندگرایی نام نهاد.در این نوشته تلاش شده است تا این رهیافتها براساس نگاه فلسفیای که در بن هر کدام نهفته است،مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. از اواسط قرن بیستم و به دنبال رشد چشمگیر علوم رایانهای این تصور پدید آمد که میتوان با ابزارهای فیزیکی و روشهای مطرح در فیزیک و علوم رایانهای هوش انسانی را به طور مصنوعی بازسازی کرد.هنگامیکه در دهه 1950 میلادی ماشینهای محاسبهگر کارآیی زیادی از خود نشان دادند،تحقیقات درجهت ساخت ماشینهای هوشمند آغاز گردید؛از آن زمان تاکنون با انجام تحقیقات فیزیکی و رایانهای تلاشهای وسیعی در این جهت صورت گرفته است.پس از گذشت چند سال از آغاز این تحقیقات، اندک اندک امکان یا عدم امکان ساخت هوش مصنوعی به مسألهای تبدیل شد که فیلسوفان را به سوی خود خواند.افت و خیزهایی که در زمینه ساخت ماشینهای هوشمند پدید آمد و نیز بحثهای فلسفی در این باب،سبب شد تا عقاید مختلفی در خصوص هوش مصنوعی میان فیلسوفان بروز پیدا کند.به طور کلی تاکنون دو رهیافت عمده در ساخت هوش مصنوعی توسط دانشمندان به کار گرفته شده است.این دو رهیافت در طول چند دههای که از تاریخ هوش مصنوعی میگذرد پا به پای هم حرکت کرده و هر یک در مراحلی افت و خیزهای خاص خود را داشتهاند.هر یک از این رهیافتها تلقی خاصی از ذهن انسان و نحوه کارکرد آن دارد و با توجه به این دیدگاه تلاش میکند تا ماشین را براساس این تلقی از ذهن بشر،بسازد.همچنین هر کدام از این رهیافتها به یک دیدگاه فلسفی متمایز از دیگری متکی است که در بنیان آن جای
خلاصه ماشینی:
"119 ) هم مغز انسانی و هم رایانه دیجیتالی که به نحو مناسبی برنامهریزی شده باشد،هر دو را میتوان به رهیافتهای بنیادین فلسفی در هوش مصنوعی ( Philosophical Foundations of Artificial Intelligence ) مثابه دو نمونه مختلف از یک نوع وسیله خاص در نظر گرفت؛وسیلهای که با استفاده از قواعد صوری علائم را دادهپردازی کرده و به این طریق رفتار هوشمندانه تولید میکند.
تلاش عمده دکارت در حل معضل کسب معرفت یقینی به جهان بیرون،منحصر میشود به تلاش برای دستیابی به عناصر اولیه در فاهمه ما که رهیافتهای بنیادین فلسفی در هوش مصنوعی ( Philosophical Foundations of Artificial Intelligence ) اولا مماثل با اعیان بسیط بیرونی هستند و ثانیا نظم و ترتیبی که این عناصر را به هم مرتبط میکند مشابه همان ترتیبی است که میان اعیان بیرونی وجود دارد.
هوسرل در ادامه رویای لایب نیتز مبنی بر ریاضی کردن همه تجربهها به طرح یک پرسش بنیادین رسید:«مسأله مهم این است رهیافتهای بنیادین فلسفی در هوش مصنوعی ( Philosophical Foundations of Artificial Intelligence ) که آیا راهکاری وجود دارد که بتوان با آن اطلاعاتی را که شهودی دریافت میشود به صور محض و دقیقی تبدیل نمود که جایگزین آنها شوند و آیا این راهکار میتواند وسیلهای اساسی برای ریاضیاتی کردن تجربه باشد»( p.
اما سؤالی که به میان میآید این است که چه چیزی را باید دروندادهای هم نوع تلقی کرد؟طراح رهیافتهای بنیادین فلسفی در هوش مصنوعی ( Philosophical Foundations of Artificial Intelligence ) شبکه تعریف خاصی از نوعی که برای تعمیمسازی معقول مورد نیاز است،در ذهنش دارد و اگر این شبکه موارد دیگری از این نوع را تعمیمسازی کند،این یک موفقیت محسوب خواهد شد."