خلاصه ماشینی:
"سرچشمهها و منابع ایران اندیشهء سیاسی در دوران اسلامی محدودیتها و موانع متنی/روششناختی محمد کریمی زنجانی اصل دیباچه:سیاستاندیشی؛فضیلت و آمریت با نگریستن در تاریخ اندیشهء ایرانی در دوران اسلامی، درمییابیم که تأملات سیاسی دربارهء چگونگی رفتارهای انسانی،و ژرفنگری در روابط و مناسبات سیاسی فرد و جامعه،همواره مورد توجه متفکران ایران یبوده و هریک از آنها،بسته به باورها و چشمانداز معرفتی و موقعیت و خواست زمانهء خویش به شیوهای در این زمینه اندیشیده و سخن گفته است؛چنانکه در حوزههای علوم عقلی و نقلی در جهان ایرانی/اسلامی،کمتر اثری را میتوان یافت که در موضوع«سیاست»سخنی عرضه نکرده باشد؛و این نکته،بهروشنی از جایگاه ویژهء«دانش سیاسی»در حوزهء معارف متداول در ایران دوران اسلامی خبر میدهد.
این دشواری،چنانکه گذشت، برآمده از محدودیتهای متنی/روشی متعددی است که مهمترین آنها،دستکم از چشمانداز این بحث،عبارتند از: 1)منابع دستاول مربوط به عهد پیشا اسلامی تمدن ایرانی،چنان پراکنده و اندکند که برای آشنایی با مفاهیم و نمادها و سنتهای اندیشهء ایرانی آن عهد،از مراجعه به منبع عربی/فارسی عهد اسلامی ناگزیریم.
22 طباطبایی در تفسیر این سخن،و البته در جایجای کتاب خود،با بهرهگیری از اصطلاح مبهم«اندیشهء ایرانشهری»و بدون بازنمود گسترهء معنایی و وجوه عینی آن،چه در سطح و چه در ژرفای نوشتهاش،با ساختن فراروایتی که پیشتر یاد شده،راه برونرفت از گذشته را تنها به مدد بازیافت«نظریهء شاهی آرمانی»ممکن میداند؛ نظریهای که،به نظر او،«یکی از عمدهترین مفردات تداوم اندیشهء ایرانشهری در دورهء اسلامی»است؛و بسا که مهمترین دستاورد«اندیشهء سیاسی ایرانشهری»بعنوان «یکی از عمدهترین عوامل تداوم ایرانزمین»!32پس،پر بیلراه نیست که در ظنر او،بحث از«آداب سلطنت ایرانی» در اشکال آرمانی یا مطلقه و خودکامهاش،فصل و مشترک نوشتههای تاریخی و سیاستنامههای ایرانی از عصر زرین فرهنگ ایرانی تا دوران زوال آن باشد؛42فصل مشترکی که در نوشتهء طباطبایی،کانونی میشود برای سازمان یافتن «دانش»او پیرامون«حقیقت»مورد ادعایش."