خلاصه ماشینی:
"» او که روزه،نماز و دیگر فرایض دینی را با دقت فوق العاده زیادی به جای میآورد و حتی نماز تهجد را هم به موقع اقامه میکرد و خود طی یکی از نامههایش به«مهاراجه سرکرشن پرشاد»نوشته است:«گاهی ساعت چهار و گاهی سه بامداد بلند میشوم و از آن پس نمیخوابم مگر آنگاه که روی سجاده چرت بزنمم»،معتقد بود اسلام منشور آزادی مسلمانان جهان است و همیشه افسوس میخورد که چرا مسلمانان قرآن را نمیفهمند و آن را چنانکه باید و شاید جدی نمیگیرند و از تلاوت آن فقط برای آمرزش طلبیدن جهت اموات استفاده میکنند و در بیتی نیز این دیدگاه خود را مطرح ساخته و گفته: به آیاتش تو را کاری جز این نیست که از یاسین آن آسان بمیری و در شعر دیگری قرآن را حاوی قوانین الهی و منبع فیض و برکت مادی و معنوی دانسته و یادآور شده: نقش قرآن،چونکه بر عالم نشست نقشههای پاپ و کاهن را شکست فاش گویم،آنچه در دل مضمر است این کتابی نیست،چیزی دیگر است و در ادامهء همین شعر،با اشاره به آیهء 912 از سورهء بقره: «و یسئلونک ماذا ینفقون قل العفو» افزوده: چونکه در جان رفت،جان دیگر شود جان چو دیگر شد،جهان دیگر شود با مسلمان گفت؛جان بر کف بنه هرچه از حاجت فزون داری،بده اقبال،در شعری دیگر،کسانی را که در جهت مبارزه از خود رفع تکلیف میکردند و جانب عافیت گرفته بودند،مورد سرزنش قرار داده و خاطرنشان ساخته: آن کتاب زنده،قرآن حکیم حکمت آن لا یزال است و قویم نسخهء اسرار تکوین حیات بیثبات از قوتش گیرد ثبات نوع انسان را پیام آخرین حامل او،رحمة للعالمین رهزنان از حفظ آن رهبر شدند از کتابی صاحب دفتر شدند دشت پیمایان ز تاب یک چراغ صد تجلی از علوم اندر دماغ تا دلش از گرمی قرآن تپید موج بیتابش چون گوهر آرمید گر تو میخواهی مسلمان زیستن نیست ممکن،جز به قرآن زیستن صوفی پشمینهپوش حال مست از شراب نغمهء قوال مست آتش از شعر عراقی در دلش در نمیسازد به قرآن محفلش او،در خانوادهای متولد شد و نشو و نما یافت که قرآن دستور زندگی محسوب میشد و چون مادرش سردار بیگم مدرس قرآن بود و به دختران نوجوان قرائت قرآن میآموخت،از سالهای کودکی با قرآن آشنا شد،از آن جهت شاعری پیشه کرد تا بتواند چیزی را که به آن اعتقادی تام و تمام داشت،به واسطهء کلام خود در میان مردم رواج دهد."