چکیده:
زایش تراژدی1به عنوان کتابی دربارهء تراژدی ریشه در آن سنت فکری و فلسفیای دارد که از هر در2و لسینگ3 در سدهء هیجدهم در آلمان آغاز میشود و تا شلینگ4،هگل و در نهایت خود نیچه ادامه مییابد.تعلق خاطر جملهء این اندیشمندان به شاهکارهای عصر طلایی یونان و آغاز نظریهپردازی دربارهء تراژدی با بحث و پرسش در باب نظریهء کلاسیک تراژدی که ارسطو در فن شعر5و دربارهء همین شاهکارها ساخته و پرداخته بود،دو خصلت بارز این سنت فکری و فلسفی است. بر این اساس بررسی وجوه شباهت و افتراق میان فن شعر و زایش و زایش تراژدی میتواند خواننده را در فهم بنیادهای زایش تراژدی یاری رساند.جستار کنونی ابتدا به بررسی پارهای شباهتهای بنیادی میان این دو اثر میپردازد و سپس برخی از تفاوتهای محتوایی میان آنها را به اختصار توضیح میدهد.در پایان نیز نگارنده در قالب نقدی بر فن شعر از موضع زایش تراژدی،تفاوت مبنایی را که به نظر او میان نگرشی هستی شناسانهء نویسندگان این دو اثر وجود دارد،بیان میکند.
خلاصه ماشینی:
در این میان نکتهء جالبی که حتی در شمار قابل توجهی از همین اظهارات اندک نیچهء متأخر دربارهء تراژدی نیز میتوان دید،توجه خاص نیچه به ارسطو است و کوشش برای تحدید و تعریف موضع خود،به تبع بسیاری دیگر از نظریه پردازان آلمانی تراژدی،با رجوع به فن شعر ارسطو،نقد مکرر نیچه در بسیاری از آثارش بر برداشت ارسطویی از تأثیر تراژدی به عنوان کاتارسیس عواطف ترس و رحم را میتوان از جمله مصادیق بارز این توجه دانست[بنگرید به نقل قول آغازین این جستار و نیز؛ ](Nietzsche,1968:s?851);(Nietzsche,1974:s?8);(Nietzsche,1996:s?212) .
نیچه در بند 51 زایش تراژدی که در آن با پیگیری روحیهء سقراطی در جهان مدرن توجه خود را از عصر باستان به زمانهء حاضر و وضعیت فرهنگی آلمان آن عهد معطوف میسازد،به هنگام سخن گفتن از موضع انتقادی روزگارش در برابر دانش و روحیهء سقراطی و درحالیکه انتظار نتیجهء نامشخص نبرد میان این موضع انتقادی و روحیهء سقراطی را میکشد،مینویسد:«ما،انسانهای اهل نظر و اهل تأملی که امکان مشاهدهء این نبردها و تحولهای سهمگین را یافتهایم،برای لحظاتی چند به کناری میایستیم، دریغا که افسون این نبردها چنان است که تماشاگر آنها نیز باید خود را به میانهء میدان اندازد» .
به عبارت دقیقتر،جوهرهء تفسیر نیچه از تراژدی و امر تراژیک، دیالکتیک میان آپولونی و دیونوسوسی است،و پیش فرض چنین دیالکتیکی نیز سرشت متغیر مؤلفههای تراژیک است.
(Nietzsche,1999:s?16) در واقع پیش فرض نیچه در اینجا این است که تراژدی همواره به سوی نابودی فاجعهبار قهرمان خود پیش میرود،هرچند آنگونه که ارسطو نیز در فن شعر متذکر میشود،دستکم تراژدی های یونانی همواره چنین فرجام درد انگیزی نمییابند(ارسطو،7331:فصل 31).