خلاصه ماشینی:
بر فراز جلد کتاب مصرعی از یک غزل شاعر با خط زرکوب چاپ شده که لابد نظریه تقریطنویس، ناشر و البته خود شاعر را از مایحتوی شعرهایش بازگو میکند:بعد حافظ کس چنین گلچرخ رنگینی نزد که طبعا مفاخرهای است از شاعر-سنتی که معمولا شاعران قدمایی در ادبیات پایانی اشعارشان به آندست مییازند- اما به نظر من نمیبایست ناشر این مصرع را بر مدخل کتاب مینوشت چرا که حافظ، حافظ است و پرنگ نیز پرنگ است و تلاش او برای رسیدن به دنیای حافظ-حتی شعر حافظانه-چندان موفق نبوده است همچنان که در طول تاریخ ادبی ایران مقلدین حافظ یا به قول اخوان ثالث«مستعمرههای او»هرگز نتوانستهاند با آن بزرگمرد تکرار نشدنی رقابت کنند و همه چرخها و گلچرخهای آنها ارگ به گل نشسته لااقل حرکتی نداشته است ورد این سماع غیر روحانی گلچرخ حافظ دوستان و حافظ گرایان موحد تواجدی نشده.
نمیتواند شعری حافظ گونه به وجود آورد، اما به هر حال شعر نوذر پرنگ به دل مینشیند، زیباست، عاشقانه است البته اشکالاتی هم دارد که میتوان دراین وجیزه به بعضی از آنها-به طور تصادفی-اشاره کرد: اصولا غزل قالب رنیگن و دلنشین عشق و دلدادگی است و دستمایه مهم شاعر غزلسرا استفاده به جا و به موقع از صنایع بدیعی از قبیل: جناس، استعاره، تاد، طباق و غیره است.