خلاصه ماشینی:
مضامینی از این دست در«ابشالوم»به ویژه درروایت رزا کولدفیلد و کونتین زیاد آمده است که درصفحههای 110،120،210 جلوۀ بارزی یافته،و نیز درروایت حسب حال چارلزبون در رویاروئی با جودیت:درعین حال سایبان و تن آرایش(یا در عالم حیالم چنینآمده بود)سوسنهای بکر ناپیدا بود،چون پیش از اینکهعکس را ببنیم،خود آن صورت را میتوانستم به جابیاورم،نی وصف کنم.
نثر رومان ابشالوم مانند نثر رومان خشم و هیاهوتغرنج،دشوار و گاهی بریده بریده و غالبا قدیمی(آرکائیک)و همراه با گویش و مثلهای عامیانه است.
البته ترجمۀ دکتر صالح حسینی از این کتاب مانندترجمههای دیگر او:(کنراد)،خشم و هیاهو،برخیز موسی(فاکنر)برادران کارامازوف(داستایوفسکی)...
گر چه ترجمه از جهات بسیار ستودنی است کلمهها و تعابیر و اوصافی در آن راه یافته که اگر در نوشتهایعادی پذیرفتنی باشد در ترجمۀ ممتازی مانند ترجمۀدکتر صالح حسینی پذیرفتنی نیست.
معنای اخیر با متن سازگارتر است:میس رزا درهوای تیرۀ مزارآلود عدل پیوریتنی...
البته باید افزود که این قبیل مسامحهها جزئی است و بهکلیت کار آسیبی نرسانده است.