چکیده:
مفهوم «جامعه مدنی» با آنچه امروز در جامعه ما وجود دارد، فاصلهای
بنیادی دارد. برای اجرای اصلاحات باید با برنامهریزیهای بلندمدت به تغییر
زیرساختهای معرفتی و روانشناختی جامعه پرداخت. در این میان، وظیفه
اساسی دولت، اجرای برنامههای کلان آموزشی و تربیتی، اقتصادی و قانونی در
جهت تغییر زیرساختها و دیگر پایبندی به رفتار مدنی است که برای لایههای
میانی و پائینی قدرت و تودههای مردم نقش الگویی خواهد داشت.
خلاصه ماشینی:
"در این میان، وظیفه اساسی دولت، اجرای برنامههای کلان آموزشی و تربیتی، اقتصادی و قانونی در جهت تغییر زیرساختها و دیگر پایبندی به رفتار مدنی است که برای لایههای میانی و پائینی قدرت و تودههای مردم نقش الگویی خواهد داشت.
لذا از کارویژههای اساسی دولت، چنانچه به جامعه مدنی باور دارد، پرداختن موازی به دو امر حیاتی جهت دستیابی به جامعه مدنی است: برنامههای کلان آموزشی و تربیتی، اقتصادی و قانونی جهت تغییر زیرساختهای فعلی که نقش چرخ دندهای مهلک را برای مدافعان جامعه مدنی بازی میکند و دیگری پایبندی به رفتار مدنی که الگوی رفتاری برای لایههای میانی و پایینی قدرت و بالاخره توده مردم خواهد بود.
امروز پژوهشگران با انصاف غربی نیز بدین نکته واقف گشتهاند که آنچه در غرب تحت عنوان جامعه مدنی برپا شده است، عمدتا رویهای سطحی و ظاهری بیش نیست و اقتدار وتمرکز وحشتزای سیاسی و اقتصادی و حاکمیت بلامنازع رسانههای امپریالیستی، حتی در نهانترین زوایای حریم خصوصی افراد نفوذ میکنند و ظرفیتهای آنان را در جهت منافع گروههای اندک مدیریت میکنند."