خلاصه ماشینی:
"توجه انگلستان به تبدیل دربار و شخص شاه به مرکز قدرت بدان خاطر بود که بعد از گذشت نزدیک به هفت سال از زمان اشغال ایران به وسیله متفقین،شاهد آن بود که مجلس شورای ملی با وجود آنکه اکثریت کامل آن در تمامی این چند سال در اختیار عناصر وابسته یا زیر نفوذ بیگانگان و به ویژه خودش بوده،با این حال نمیتواند چنانکه باید بدان اعتماد کند.
او و سیاستمداران انگلستان هردو به خوبی میدانستند که با توجه به انزجار ملت ایران از دوران حکومت مطلقه و دیکتاتوری رضا شاه و واکنشهایی که بعد از برکناری او از سلطنت در همه جا نشان داده شده،هرقدر از شاه حمایت شود،او قادر نخواهد بود که در چارچوب قوانین موجود چکمههای کهنه پدر را برق بیندازد و به پا کند و چون او بر اریکه قدرت بنشیند.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) از آنجا که شاه در آن زمان از نظر ثروت وضع مناسبی نداشت و به اجبار همه آنچه را که پدر به زور سرنیزه و در فضای سرکوبگر رژیم پلیسی گرد آورده بود به ملت بازگردانده بود، انگلیسیها برای باز کردن دست و بال او موافقت کردند تا بخشی از سپردههای رضا شاه در بانکهای انگلستان و سوئیس را که در دوران جنگ مسدود ساخته بودند،در اختیار او قرار دهند.
از طرف دیگر انگلیسیها موافقند به شاه کمک کنند تا به وسیله ثروتش بتواند دوباره رژیم گذشته را برقرار کند و برای این کار رد کردن دارایی پدرش به او بهترین وسیله است،به همین منظور است که شاه باید به سوئیس مسافرت کند،زیرا مقداری از آن ثروت پدری در سوئیس میباشد،اینهاست علت اصلی مسافرت اعلیحضرت به اروپا»2 این نوشته افشاگرانه،حکایت از درگیریهای شدید جناحهای مختلف در آستانه مرحله جدیدی از ساختار قدرت در ایران آن روز دارد."