چکیده:
در این وجیزه برآنیم که ضمن تعریف جامعهشناسی تاریخی با 3 جریان فکری مهم و به
تعبیر دیگر با سه رویکرد(رهیافت)نظری اصلی در جامعهشناسی تاریخی آشنا شویم.این سه رویکرد نظری عبارتند از:رویکرد فلسفی، رویکرد تفهمی-تبیینی و رویکرد
ساختی.براساس رویکردهای فوق به تحلیل و تبیین فرایند نوسازی غرب پرداختهایم!و این امر
را با تشریح نظریات متفکرین مهم هر رویکرد انجام دادهایم.از رویکرد فلسفی دیدگاه کارل مارکس را در مورد راز تحول مغرب زمین بیان کردهایم
و از دیدگاه تفهمی-تبیینی به نظرات ماکس وبر دراین بابت پرداختهایم.در نهایت
براساس نظریات برینگتون مور چرایی تحول مغرب زمین را براساس دیدگاه ساختی توضیح
دادهایم.بنابراین روش ما«مطالعه اندیشه افراد خاص هر جریان فکری»در جامعهشناسی تاریخی
است.نتایج این مطالعه نشان میدهد که این نظریههای مختلف هرچند به دیدگاهی جامع در
باب چگونگی تحولات اجتماعی دست نیافتهاند لکن زوایای مهم این امر را بهدست
دادهاند.
خلاصه ماشینی:
"{O(4)O} در پایان یادآور میشود که تقسیمبندی فوق(و هرگونه تقسیمبندی)مبتنی بر noitmussa niamod-(1) {notlimaH yrrerG-(2) msilairtsudnI-(3) noitcurtsnoC-(4) اولویتهای مد نظر محقق است و به هیچ وجه بیانگر جامع و مانع نظریات و دیدگاهها در حوزه یک علم نیست و به همین دلیل انواع تقسیمبندیها امکانپذیر است: به عنوان نمونه«بودن» 1 در مورد حالتی که جامعهشناسی یک پدیده کیفی و پدیده منحصر به فرد را تحلیل میکند(تحولات اجتماعی از این موارد است)سه روش را تشخیص داده است: «روش اول که مبتنی بر مفروض پنداشتن قوانین تاریخ یا قوانین دگرگونی است که از لحاظ نظری امکان میدهد از راه تعیین نوع و جنس این یا آن پدیده خاص آنرا تبیین کرد.
{O(6)O} در اینجا ذکر این نکته لازم است که هر چند اساس نظر ابن خلدون جامعهشناختی است و یک نظریه عام برای تبیین رشد و انحطاط تمدنها براساس کیفیات ذاتی آن و بخصوص قدرت حاکمه ارائه میکند و پایه نظریه دگرگونی را ستیز و تضاد قرار میدهد ولی روش تاریخی را بهترین شیوه شناخت دگرگونی معرفی کردهاست و اکثر محققین معتقدند که وی علم عمران را ابزاری در خدمت علم تاریخ قرار داده است و در واقع مورخی است که نگرش جامعهشناختی دارد."