چکیده:
مایکل دامت با استفاده از نقش سمانتیکی(معنیشناسی)الفاظ سعی در توضیح نظریه
دلالت فرگه دارد.وی با تعریفی که از«نقش سمانتیکی»و نیز«معنی»ارائه میدهد، در
نهایت آن دو را معادل یکدیگر دانسته و عقیده وی منجر به این میشود که جملهای که
دارای اسم فاقد مدلول است، به لحاظ داشتن معنی، دارای نقش سمانتیکی بوده و«نه صادق
و نه کاذب»به عنوان ارزش سومی از ارزشها تلقی شود.رأی دامت منجر به پذیرش منطق سه
ارزشی خواهد بود و نمیتوان آن را به فرگه، که قایل به منطق دو ارزشی است، نسبت
داد.
خلاصه ماشینی:
"در اینجا ممکن است این سؤال پیش بیاید که چگونه یک جمله دارای شرایط صدق است، اما در عین حال نه صادق است و نه کاذب؟در پاسخ باید گفت معنای دوم از شرایط صدق میتواند چنین نتیجهای را به دنبال داشته باشد، زیرا بنا به معنای گفته شده (در صورتی که مورد قبول فرگه باشد، زیرا همان که ذکر شد از جانب فرگه تصریحی دراین خصوص ملاحظه نمیشود)جملهای دارای شرایط صدق است که بتواند صادق یا کاذب باشد نه اینکه حتما بالفعل صادق یا کاذب است، زیرا از نظر فرگه اینکه جملهای بالفعل یکی از ارزشها را داشته باشد بستگی به موجودیت مدلول اجزای جمله، و به تعبیر دیگر، بستگی به وضعیت واقعی جهان دارد.
تا بدین جا، بر مبنای تعریف دوم از شرایط صدق، بین سخن فرگه و دامت هماهنگی وجود دارد، اما به عقیده فرگه حالت اخیر، یعنی«نه صادق و نه کاذب»، به منزله آن است که جمله بهطور کلی بیارزش است علی رغم اینکه شرایط صدق را دارد، به این معنی که جمله میتواند صادق یا کاذب باشد و شرایط صدق آن دقیقا معین میکند چه اموری باید متحقق شوند تا آن جمله صادق یا کاذب باشد، ولی شرط لازم برای متحقق بودن این امور ارضا نشده است، یعنی در واقع موجودی که میتوانست وجود داشته باشد، وجود ندارد.
و اما در مورد جملههایی نظیر«تهران امید داشت قرینه شود»میتوان گفت که نظریه فرگه و دامت با هم هماهنگی دارد، به این بیان که به علت اینکه عبارت «امید داشت قرینه شود»مفهوم و معنای محصلی ندارد، جمله فوق فاقد معنی و نیز نقش سمانتیکی میباشد و در واقع شرایطی را نمیتوان لحاظ کرد که در تحت آن شرایط، جمله فوق حتی بتواند یکی از ارزشها را داشته باشد."