چکیده:
در سالهای بین دو جنگ جهانی، با آنکه برخی از منتقدان تئاتر اهمیت کارگردانی را
بسیار برتر از اهمیت متن نمایشنامه میدانستند، تعدادی از نویسندگان تئاتر
نمایشنامههایی شاعرانه به وجود آوردند که همه توانایی و قدرت تأثیر آنها بر پایه
متنهای دقیق و بسیار شاعرانه بود.در میان این نویسندگان ژان ژیرودو جایگاهی ویژه دارد، زیرا اولا آثار نمایشی وی
به سرعت در شمار شاهکاریهای نمایشی جهان قرار گرفت و نویسنده را از شهرتی جهانی
برخوردار ساخت و ثانیا روی آوردن گروههای مختلف خواننده و بیننده به آثار نمایشی وی
با همه اختلاف سطح آگاهی و دانش آنان، از سویی و ناروشنی مقاصد و مفاهیم مورد نظر
نویسنده در نمایشنامههایش، از سوی دیگر مسأله بسیار مهمی را درباره چگونگی انتظار
از آثار ادبی و به ویژه تئاتر مطرح میسازد و آن عبارت از طرح این پرسش است که آیا
خواننده نمایشنامه یا بیننده نمایش باید اندیشهها و مقاصد نویسنده را به روشنی
دریابد؟در این جستوجو که با روش اسنادی و کتابخانهای تهیه گردیده کوشش به عمل آمده
است تا با نگاهی تحلیلی به مشهورترین نمایشنامه ژیرودو، «آنتراکت»و نیز با
بررسی شیوه کار و چگونگی نظریات نویسنده و همچنین با بهرهگیری از نظریات
منتقدانی که درباره آثار وی سخن گفتهاند به این پرسش مهم تاآنجاکه ممکن است پاسخ
داده شود.
خلاصه ماشینی:
"در میان این نویسندگان ژان ژیرودو جایگاهی ویژه دارد، زیرا اولا آثار نمایشی وی به سرعت در شمار شاهکاریهای نمایشی جهان قرار گرفت و نویسنده را از شهرتی جهانی برخوردار ساخت و ثانیا روی آوردن گروههای مختلف خواننده و بیننده به آثار نمایشی وی با همه اختلاف سطح آگاهی و دانش آنان، از سویی و ناروشنی مقاصد و مفاهیم مورد نظر نویسنده در نمایشنامههایش، از سوی دیگر مسأله بسیار مهمی را درباره چگونگی انتظار از آثار ادبی و به ویژه تئاتر مطرح میسازد و آن عبارت از طرح این پرسش است که آیا خواننده نمایشنامه یا بیننده نمایش باید اندیشهها و مقاصد نویسنده را به روشنی دریابد؟ در این جستوجو که با روش اسنادی و کتابخانهای تهیه گردیده کوشش به عمل آمده است تا با نگاهی تحلیلی به مشهورترین نمایشنامه ژیرودو، «آنتراکت»و نیز با (*)-استادیار گروه زبان فرانسه دانشگاه اصفهان.
ژیرودو که از شیوههای کارش-همانگونه که پیشتر با نقل از پیر هانری سیمون اشاره کردیم-گم کردن راهها بر خواننده است، در نمایشنامه آنتراکت گویی خواننده را به گونهای میفریبد چنانکه وی در ابتدا تصور میکند که آنچه را که میخواند درمییابد، اما دیری نمیپاید که راه را گم میکند و ناگهان خود را در وادی دیگری غیر از آنکه در آن پیش میرفت و مییابد و همچنان از یک وادی به وادی دیگری منتقل میشود و از طریقی در فهم به طریقی دیگر میافتد تا سرانجام با نوعی سردرگمی از قرار گرفتن در معرض لایههای متعدد اندیشهها، و مفاهیم، داستان را به پایان میرساند و آنگاه تازه از خود میپرسد که منظور نویسنده چه بوده است؟!"