چکیده:
محور اصلی این مقاله، نامه بیست و پنجم عین القضات همدانی است.نامهای که در
فضای هرمنوتیک مدرن بسیار مورد توجه قرار گرفته است.ما در این مقاله، تفسیر
پسانوگرایی(پست مدرنیستی)از نامه مذکور را مطرح و مورد نقادی قرار دادیم و آنگاه در
یک مقایسه تطبیقی بین دیدگاه عین القضات و بیان حسام الدین چلبی درباره کلام مولوی
و همچنین نظریه ابن عربی در مورد تأویل قرآن کریم، تبیین یا تفسیری دیگر از نظریه
هرمنوتیکی عین القضات ارائه دادیم.
خلاصه ماشینی:
"ما در این مقاله، تفسیر پسانوگرایی(پست مدرنیستی)از نامه مذکور را مطرح و مورد نقادی قرار دادیم و آنگاه در یک مقایسه تطبیقی بین دیدگاه عین القضات و بیان حسام الدین چلبی درباره کلام مولوی و همچنین نظریه ابن عربی در مورد تأویل قرآن کریم، تبیین یا تفسیری دیگر از نظریه هرمنوتیکی عین القضات ارائه دادیم.
بههرحال با توجه به آنچه از این سه عارف بلندمرتبه نقل کردیم، این پرسش بنیادین در عرصه مباحث هرمنوتیک این اندیشمندان عارف مشرف قابل طرح و بررسی است که واقعا بین معنای یک متن عرفانی و مخاطب یا خواننده آنچه ارتباطی وجود دارد؟ آیا میتوان به پرسش مذکور، بر مبنای«مرگ مؤلف»پاسخ داد و مؤلف را در مقام معناشناسی متن، حذف نمود؟و در نتیجه آیا میتوان نگرش عین القضات و امثال او را در فرهنگ ادب و عرفان اسلامی چنین تبیین کرد که معنای متن به عهده خوانندگان آن با ذهنیات و پیشفهمهای گوناگونی که دارند، گذاشته شده است و بنابراین معنای متن چیزی جز برداشت مخاطب نیست؟و بالاخره آیا میتوان لوازم چنین اندیشهای را بر دوش شخصیتهایی چون عین القضات، حسام الدین چلبی و ابن عربیگذارد و آنها را در چارچوب خواننده محوری در کنار رولان بارت و میشل فوکو نشاند؟ با نظر به مجموعه بحثهای گذشته باید توجه داشت که هم کلام مولوی در نزد حسام الدین و هم«این شعرها»نزد عین القضات، بیانی است از یافتههای عرفانی و کشفیات معنوی که حقیقت بعینه در آن متجلی گشته است و قرآن نیز فراسوی اینها، در نزد ابن عربی تجلی تام و تمام حقیقت الحقایق است."